اصل برهان به طور فشرده از قرار زیر است:
1- بدون شک جهانی واقعی نه وهمی صرف وجود دارد (رئالیسم و نفی سفسطه).
2- آنچه در جهان است همه ممکنالوجودند. یعنی وقتی نظر به ذات آنها کنیم هیچ یک بالذات اقتضای وجود ندارند. بلکه همه موجوداتی هستند که میشود وجود داشته باشند و میشود وجود نداشته باشند. بهعبارت دیگر در مرتبه ذات و بدون علت هیچند .
3- تمام جهان یک واحد ممکنالوجود است. زیرا وقتی اجزای جهان همه ممکنالوجود باشند کل جهان- که یک واحد ارگانیک است- نیز ممکنالوجود است واز مجموعه موجودات ممکنالوجود واجبالوجود پدیدار نمیشود. پس جهان یک واحد ممکنالوجود ی بیش نیست .
4- هر ممکن الوجودی در تحقق و بقای خویش نیازمند و وامدار دیگری است. به عبارت دیگر اگر جهان بینهایت پدیده هم باشد از بینهایت صفر هیچ چیز درست نمیشود و اگر ورای سلسله موجودات امکانی واجب بالذاتی درکار نباشد جهان هیچ اندر هیچ خواهد بودبرای توضیح مطلب در این جا میتوان مثالی از فارابی در برهان مشروطیت ذکر کرد: فرض کنید لشکری انبوه از سربازان برای حمله آماده باشند. لیکن به هرکس فرمان حمله دهند آنها بگویند: تا زمانی که دیگری حمله نکند من نیز حمله نخواهم کرد. یعنی هر کسی حمله رامشروط به آغز تهاجم توسط دیگری کند. در این صورت کاملا روشن است که اگر هیچ کس حاضر نشود بدون شرط حمله را آغاز کند هرگز تهاجمی صورت نخواهد گرفت حتی اگر فرضا عدد سربازان به بینهایت برسد. یعنی با بینهایت حمله مشروط بدون یک تهاجم نامشروط هرگز تهاجمی صورت نمیگیرد. همینطور از بینهایت ممکنالوجود- که هستیاش وامدار متعلق وابسته و مشروط به دیگری است- بدون وجود یک موجود ناوابسته نامشروط و غیر متعلق به دیگری (خدا) هیچ موجودی امکان تحقق ندارد و چون میبینیم جهانی از ممکنات تحقق یافته است پس قطعا درمییابیم که آن موجود از او وجود دارد. البته برهان وجوب و امکان به اشکال دیگری نیز تقریر یافته و در اینجا تنها یکی از تقاریر آن را ذکر نمودیم
مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: سه شنبه 88/8/19::: ساعت 1:55 عصر