خوندن متن زیر حوصله میخواد اما اگر کسی انگیزه داشته باشه با خوندن متن زیر یک تحلیل نسبتا جامع از عشق با نگاه دقیق فلسفی اما به زبان ساده و همچنین مذهبی به دست می آره و اگر حس میکنه که عاشق شده میتونه وضعیت خودش رو روشن تر متوجه باشه
حصار دل
خواستم یکراست برم سراغ دل
اما بازهم عقل اومد جلو گفت همین جوری بی مقدمه؟؟!!
این دل عادت کرده که همیشه با عقل دعوا کنه
از بچگی عادتشون بوده همیشه با هم جنگیدن
الان خب یه ذره بزرگتر شدن
شکل دعواهاشون عوض شده
اما همچنان جنگ برپاست.
توی این سالها همیشه همین طور بوده
البته نمیشه دست یکیشون رو بالا گرفت و اون رو پیروز میدون معرفی کرد
چون هر لحظه کمر یکی از اونها روی خاک بوده
شما میدونید آخر این دعوا کی برنده میشه؟؟!!
حس میکنم عقل با تمام نق زدن هاش یه جورایی دوست داره که پیروز معرکه رقیبش باشه
فقط توی این خواسته عقلیش یه کار غیر عقلی میکنه
با چشمانی ملتمسانه (و چه بسا مرطوب) به دل نگاه میکنه که
تو برو روس سکو اما به زلالیت قسم میدمت که رفتی بالا ما رو فراموش نکنی ها......
مسابقه تند خوانی نیست!!
ببین رفیق اینجا چی میخای؟؟!!
اگه میخای چیز یاد بگیری اشتباه اومدی!!
اینجا باید دل داد
میبینی که امکانات ویرایشی نداره
من باید بحر رو توی کوزه بریزم خب نمیشه
پس اینها رو از اینجا نخون
اینها رو از دل خودت بخون
دل دل میکنه
وقتی این عبارت رو میگن منظورشون چیه؟؟!
مگه رابطه ای بین دل و اضطراب است ؟؟!!
یا نه اصلا .....
حالا به این دل میگم حرف بزنه هی بالا و پایین میکنه
مثل آب رو آتیش هی بالا و پایین میشه
از کجا شروع کنم؟؟!!
ببین اگه حرفی نداری خب خیال ما رو راحت کن
نه حرف که زیاد دارم
خب پس بگو!!
ای وای این چه وضعیه من که نفهمیدم بالاخره شما دوست هستید یا دشمن
نه به اون دعوای دائمی
نه اینکه الان به دل میگم حرف بزن هی بر بر عقل رو نگاه میکنه
مثل اینکه میخاد از اون کمک بگیره
یا نه اصلا میگه که اون حرف بزنه
دیدید چه بلایی سر ما میارن این عقل و دل
من نمیدونم این دعواها همش جنگ زرگری بود؟؟!!
اینقدر تو سر هم زدند اما حالا ........ نه این دو تا مثل اینکه خیلی هم با هم هماهنگ هستند!!
کار خدا سنتی یا صنعتی؟؟!!
توی صنایع دستی نگاه کنی دو تا کالا یه جور پیدا نمی کنی!
اما کارخونه یک میلیون قطعه میزنه با هم دیگه مو نمیزنن دقیق مثل هم
حالا به نظر شما خدا چه جوری آدم میسازه؟؟!!
سنتی مثل صنایع دستی ؟؟ یا ...
نمیدونم گرفتی منظورم رو یا نه!!
میخام بگم درسته همه ما دل داریم اما دل ها مثل هم هست؟؟!!
خب آره قبول دارم شبیه هم هستن
اما چقدر؟؟!
من که نمیتونم قبول کنم صد در صد
شما کی تونستی احساست رو منتقل کنی؟!
نه منظورم به طور کامله
اصلا این جا هم دوباره دعوا شد
عقل میگه : ما رو که خدا صنعتی ساخته
یعنی نقشه یکی بوده همه مثل هم
خب برای همینه که هر وقت میخای با یکی حرف بزنی مجبوری دست به دامن من بشی
چون میفهمی که همین ساختار توی مخاطبت هست مواد رو بهش میدی تا اون هم مثل تو تحلیل کنه
البته خب نقشه یکی بود اما بعضی ها رو بتنی ساختند بعضی رو چوبی
خب آخه قرار بود آدمها با هم زندگی کنند باید مثل پیچ و مهره به هم چفت بشن
آخه خدا زرنگه خواست ما ها با هم فرق کنیم هر کی یک چیز نداشته باشه و مجبور باشه از دیگری بگیره تا همیشه بفهمیم فقیر هستیم و از توی فقرمون دنبال غنی بگردیم غنی که توی آدمها نیست آخه جفت من هم یه چیزایی رو از من میگیره پس اون هم فقیره
ان حرمتنی فمن ذا الذی یرزقنی (اگه تو به من ندی کی میتونه؟؟!!)
حالا دل تو بگو
حالا که دعوا پنجاه پنجاه شد من هم کوتاه میام
ماها مثل هم نیستیم اما بی شباهت هم نیستیم
یعنی میتونیم با هم راه بریم و من هم میتونم با یک دل دیگه حرف بزنم
البته بستگی داره اون دل چند ساله باشه
ضمنا خیلی هم پخته نباشه چون اگه خیلی بزرگ باشه دلم براش میسوزه که چه جوری میخاد کودکی های مرا تحمل کند؟؟
دلت چند سالشه؟؟
دل سنین مختلفی دارد
اما این اختلاف سنی با اختلاف سنی که مربوط به جسم میشه خیلی فرق میکنه
توی سن جسمانی راحت میشه آدمها رو به چند دسته تقسیم کرد (خردسال- نوجوان - جوان - میانسال - پیر )
اما دسته بندی دلها به این راحتی نیست.
وسعت و عظمت دل به گونه ایه که حرف زدن درباره اون سخت است
یعنی دلی که به دنبال بینهایت است حتما باید این چنین وسعت بی نظیری داشته باشد.
یعنی اگه بخواهیم دلها رو دسته بندی کنیم شاید با هزار دسته هم نتوانسته باشیم دسته بندی درستی رو ارائه کنیم.
بعد هر دسته یک پاتوق خاص میخاد - اونهایی که سن متفاوتی دارند معمولا حرف هم رو متوجه نمیشوند.
ضمن اینکه پیچیدگی و عظمت دل معمولا سبب میشه کار با اون سخت بشه
حرفهای هم رو کمتر متوجه میشن ووووووو
اما نکته جالب اینه که با این همه اختلاف در دلها معمولا توی سن خاصی از زندگی طبیعی (جوانی) دل مجال پیدا میکنه
یعنی خیلی ها ضعیف تر از اون هستند که اشتغالات دنیا اونها رو اونجوری نپیچونه که ربات نشوند.
نشنیدید:
گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره
اما خب بعضی هم عاشقی باعث میشه غذا یادشون بره
غذای مقوی و مفید کشنده!!!!!!
یک غذایی که هیچ ضرری ندارد و سرشار از پروتئین و ویتامین خلاصه هر چه که نیاز بدن است
مثلا یک پرس جوجه کباب
ضرر داره؟؟!! چه برسه به اینکه بخواد کسی رو بکشه؟؟!!
خب آره اگه همین غذا رو بچه دو ماهه بخوره ........... الفاتحه
جوانی و عاشقی
پردیس و سایتهایی نظیر اون در اصل سایت دوستیابی هستند.
پدربزرگ من که اینجور جاها نمیچرخه
بچه همسایه هم که خاک بازی رو دوست داره
پدر و مادر هم که ..........
پس توی اینجا یک سری جوان به دنبال خواسته های خود میچرخن
نه ببخشید اشتباه شد
درسته جوانها در اینجا میچرخن اماااااااااااااااااااااا...........
لزوما خواسته اونها در اینجا نیست
یعنی راستش دوباره برمیگرده به اینکه دنیا تو رو پیچونده یا تو دنیا رو پیچوندی
خب بزرگترا شاید دنبال خونه - ماشین وووووووووووووووو
اما بعضی جوون تر ها هنوز گیر این چیزا نیفتادن (حالا فرقی نمیکنه بله میدونم چون خونه و ماشین باباش هست)
پس چی میخان؟؟!!
عقل فعلا خیلی سر به سر دل نمیزاره یعنی راستش فعلا که چرتکه میندازه میبینه باباش داره و.....
اما حالا نوبت دل است.
(نه من هم میفهمم که بعضی از همین جوون ها فقط به فکر لذت زودگذر ...... هستند امااااااااا ...... خب همه که این طوری نیستند بالاخره بعضی هم برای دلشون ارزش قائل هستند)
تا الان دل شما کمر عقل رو زمین زده
اگر از این جوان ها هم نداریم بگید که آقا اشتباه بساط کردی برو دنبال کارت
خدا روزیت رو جای دیگه حواله کنه
نمره بدید
خب حالا هر کسی یه نمره ای میده
عقل یا دل
کدوم عقل
دل چند ساله
میگم کدوم عقل چون خود عقل انصاف داره و میتونه به خودش نمره بده
این انصاف عقل که کنار نشسته و اصلا با دل دعوایی نداره
اما اگر عقل بخاد چرتکه بندازه ........... بدو بدو دعوا شد
اما دل .... سخن چو اینجا رسید قلم سر بشکست
آخه دل باید وجدان کنه یعنی بچشه والا .....
فقط بلده بخنده - مسخره کنه - پوزخند بزنه و.....
آخه کی حلوا نخورده میفهمه مزه حلوا چیه؟؟!!
گفتم که دل بچه گونه غذای بزرگترا براش مثل سم میمونه
چون میشنوه فقط مسخره میکنه و با همین مسخره بازی دل خودش رو زیر خروارها خاک دفن میکنه که دیگه هیچ هوایی بهش نمیرسه و........ الفاتحه
ای وای دلم سر خرد!!!
چقدر از کوه تجربه دارید؟!
تا الان شده وقت پائین اومدن از کوه بدوئی؟؟!!
چند قدم اول خودت هستی که میری اما چند لحظه بعد.........
نه ترمزی مونده نه اختیاری نه اراده ای واااااااااااااااااااااااای یکی منو بگیره
حالا چی شده اینجا کلاس کوهنوردیه؟؟!!
نه!!
اما دل هم همین جوری هاست یک وقتهایی لیز میخوره دیگه هیچ کاری هم نمیشه کرد
یعنی نه اینکه هیچ کارهااااا اما اما اما !!!!!!
شاید حتی یک نگاه دلت بریزه پائین
امام على علیه السلام : اى بسا [نهال] عشقى که از نیم نگاهى کاشته شده است.( غرر الحکم : ?31?.)
آخ یکی بیاد دل من رو جمع کنه خرد و خاکشیر شد ریخت پائین
نه اونو نگفتم سر خودت کلاه نزار
راستی دیدی مروارید چقدر زیاد شده هر کسی یک گردن بند انداخته گردنش با دونه های مروارید
من میشناسمشون ها وضعشون هم خیلی خوب نیست اما نمیدونم چه جوری
ترمز ترمز ......
تو چقدر ساده ای پسر کی گفته اینا مرواریده
اینا همش بدلیه یعنی قلابیه
آخه مروارید کجا بود پسر
اگه مروارید این قدر فراوون بود که دیگه ارزشی نداشت حالا هم که ارزش داره به خاطر اینه که کم هست.
اصلا میدونی چون ارزش داره میرن قلابیش رو میسازن
یعنی
اولا هر چی کم هست ارزش داره
بعد که ارزش پیدا کرد تا میتونن قلابی میسازن
نه اینکه فکر کنی با ساختن قلابی از ارزش بیافته ها نه چون بالاخره اهلش میفهمند که فرق اصل و قلابی چیه!
یعنی منظورت اینه که همه نمیتونند فرق قلابی و اصل رو بفهمند
خب آره یعنی اون کسی که انداخته گردنش خودش میدونه که قلابیه اما غیر اون هم هر کی دقت کنه میفهمه
ای بابا قبلا که کلاس کوهنوردی راه انداختی حالا هم جواهر شناسی
نه ربط داره آخه عشق هم همین جوریه
جنس قلابی زیاد شده
من توهستم
مجنون رفت در خونه لیلی و در زد
لیلی: کیه (منظور همون چه کسی هست آخه لیلی هم مثل من داهاتی بوده!)
مجنون: منم
پس برو
اااااااااااه دیدی چی شد؟؟!! چرا؟؟!! مگه لیلی مجنون رو دوست نداره؟؟!!
چرا دوستش داره اما از دست مجنون ناراحت شد
آخه فهمید مجنون هنوز عاشق نشده
این حرفها چیه کی گفته؟؟!!
آخه چند مدت بعد که مجنون اومد در خونه لیلی همین اتفاق افتاد اما مجنون وقتی خواست جواب بده گفت :
توئی
یعنی چه یعنی مجنون لیلی شده بود؟؟!
نه اما دیگه مجنون نمیتونست خودش رو ببینه فقط لیلی رو میدید برای همین هم لیلی در رو باز کرد.
کجا میری
نه نوبت منه
ببخشید این عقل دوباره فضولی میکنه میکرفون رو ورداشته
باشه بفرما
خواستم بگم من هم موافقم
به حضور شما عارضم که عشق از اسم یک گیاه گرفته شده است که به دور درخت میپیچد به گونه ای که مانع رسیدن هوا به درخت میشود
هیچی فقط خواستم بگم اگر کسی خودش رو دید لطف کنه نگه عاشقم
فقط بگه هوس من گل کرده
نه بی انصافی نمی کنم خب آره من هم میفهمم که هوس ها مختلف هستند بعضی جاها هوس خالص هوسه (هوس است)
بعضی جاها هم یه چاشنی به اون اضافه میشه
ادامه سخنرانی جناب عقل ( البته میخاد ادای دل رو دربیاره)
خدا دو چیز را منحصر به انسان کرده است. یعنی با این درجه و غلظت فقط عقل اون رو داره
1- غضب 2- شهوت
یعنی چی ؟ یعنی خدا هر چی بد بوده داده به ما؟؟!!!!!!!!!!!!!
حقا که تو انسان همیشه عجول بودی هیچ وقت صبر نکردی
جسم بچه رو دیدی چقدر لطیف و نازه مگه چی خورده که اینقدر زیبا؟؟!!!!!!
خون
واااااااااااااااااا چه حرفها
اصلا میدونی خود انسان اشرف مخلوقاته
بر منکرش لگد (هر هر هر)
خب بگو ببینم این انسان از چی آفریده شده؟؟ همون آب بو گندو
عجب دقت کرده بودی مثل اینکه خدا میخاد همیشه قدرت نمایی و هنرورزی کنه
هر چی خراب رو ورمیداره با اون چی که میسازه
خب این چه ربطی به غضب و شهوت داره
هاااااا
نکته همین جاست خدا دوست داره تو هم مثل اون باشی
یعنی من هم باید با غضب و شهوت چیزهای خوبی درست کنم
آره
آخه چی مثلا با این دو تا چی میشه درست کرد؟؟!!
اگر غضب نداشتی کجا شهامت و شجاعت پیدا میشد که از دین و ناموست دفاع کنی
اگر شهوت نداشتی کجا میرفتی سراغ یکی دیگه که نازی بکنه یکدفعه دلت هوری بریزه پائین
(البته نه اینکه یکدفعه ها اگه میخای بدونی ناز یعنی چی قبلا زحمت کشیده شده توی خسرو شیرین نوشته)
گردو بازی
خب این رو قبول دارم که دل فقط یک صاحب خانه دارد. کسی که آسمان ها و زمین عاجز از پذیرفتن او هستند اما وسعت دل او را میزبانی میکند.
بله اگه غیر اون را راه بدیم بعدش باید حساب و کتاب پس بدیم و........
اما خب این دل که چنین عظمتی داره نه اینکه در وجود همه از ابتدا ........
بلکه بعضی ها اول باید گردو بازی کنند آخه خیلی کوچیکن
لیلی با مجنون قرار میزاره
دیر به سر قرارشون میره
و مجنون که از انتظار خسته شده بود خوابش میگیره
وقتی لیلی بالای سر مجنون میرسه با دیدن اینکه مجنون خوابیده ناراحت میشه و
چند تا گردو میندازه توی دامن مجنون
خب مجنون وقتی از خواب بیدار میشه میفهمه که لیلی اومده
اما حرف لیلی رو هم میفهمه
تو هنوز بچه ای برو گردو بازیت رو بکن
مگه هر دلی همون اول لیاقت عشق خدا رو داره
چند صباحی باید گردو بازی بکنی تا بزرگ شی و.................
عشق به نامحرم
خجالت بکش
یعنی میگی بریم دنبال عشق مجازی
ای بابا چرا نمیگیری
چی رو
آخه عزیز عاشق شدن مگه دست خودته گفتم که
یکدفعه دلت میریزه و میشکنه و خرد خاکشر میشه
ضمنا اگه نمیخای توی حرفها دقت بکنی دنبال من نیا. من که نباید یک حرف رو ده بار بزنم
یعنی اون دنیا به من نمیگن چرا عاشق یک نامحرم یا ....... شدی؟
خب چرا تو مسئول اعمال خودت هستی
ببین داری گیجم میکنی بالاخره عاشق شدن دست خودمه یا نه اگه دست من نیست چرا از من مواخذه میکنند؟؟!!
خب برای اینکه اولش دست خودت بود
قضیه دویدن در کوه به سمت پائین رو یادته
تو میتونستی از اول نگاه نکنی – به مجلس .... نری
و اگر هم سوال بکنند از اینها میپرسن
اما عاشق شدن که دست تو نیست
عفت
آهااااااااااااا گرفتم پس حالا که عاشق شدیم هر کاری میتونیم بکنیم چون عشق خودش اومده
ای بابا تو چرا اینقدر اذیت میکنی؟؟!!
خب پس درست چیه؟
ببین عزیزم هر جا که دست توئه خب باید مواظب باشی که خدایی هست قیامت هست و مواخذه میشی و
هر جا که دست تو نیست کسی با تو کاری نداره
خب حالا بگو ببینم یعنی بعد اینکه عاشق شدم چی کنم؟
آهاااااا دل که دیگه دست تو نیست اون رفته اماااااااا اعمال و رفتارت که دست خودته باید عفت داشته باشی
یعنی چی؟
یعنی گناه ممنوع گناه رو که دیگه خودت میدونی چی هست.
آره این یکی رو میدونم اما سخت نیست؟
یک سوال منو جواب بده جنگیدن سخته؟
خب آره اما کسی که میره جهاد جون خودش رو گرفته کف دستش گرفته خیلی مزد داره یعنی کافیه که ...
خب نکته همین جاست تو وقتی عفت ورزی میکنی در واقع وسط میدون جنگی شاید برای همین گفتند که :
من عشق فعف ثم مات مات شهیدا (هر که عاشق شود و خود را پاک نگاه دارد و در این حال بمیرد شهید است ) کنزالعمال 6999
سوال وارده
شما یک معیار دادی برای عشق واقعی و غیر قلابی و اون هم اینکه دیگه خودمون رو نبینیم یعنی به غیر از معشوق هیچی نباشه و نمونه
اما گفته بودی کسی که صاحب عشقه خودش میفهمه که قلابیه یا نه
من میدونم که شهوت نیست اما این قدر هم که نیست یعنی من اگه معشوق رو میخوام برای اینه که خودم رو دوست دارم
یعنی خودم رو بیشتر از اون دوست دارم.
آها گرفتم سوالت رو
خب حالا من عاشقم ؟
نه!!!
پس این چیه توی وجود من؟
خب این محبته ببین اگه عشق برق 400000 ولت باشه اینی که تو میگی آخرش 220 ولته (ولتاژ)
پس یعنی همه این حرفهایی که تا حالا زدی به درد من نمیخوره؟
نه اون قدر هم که نه!
پس چی؟
ببین هر چقدر که پا بزاری روی هوای نفست و خواسته های بی ارزشت رو لگد مال کنی خوبه اما همیشه باید حواست باشه که
اول راهی نباید بایستی
بدو بدو
که وقت کمه و خیلی مونده تا برسی
کدوم طرفی بدوم
یعنی واقعا فهمیدی که اول راهی
یعنی تصمیمت جدی جدی میخای بیای
نه اول خوب فکرات رو بکن آخه راه سخته اگه تصمیمت محکم نباشه میبری یعنی کم میاری پس خوب فکر کن و با انگیزه قوی .....
عشق نعمت یا نقمت
پس عشق بدون اختیار ما به وجود میاد و دست ما نیست پس کار یکی دیگه ست. خب همه کاره عالم هم خداست اما خدا چرا این کار رو کرده؟؟!!
-خدا کسانی رو که دوست داره عاشق میکنه یا اونهایی رو که ازشون خوشش نمی یاد؟!
- اگه من بخوام به شما وام بدم تو رو دوست دارم یا نه؟
- ظاهرش اینه که من رو دوست داری
- یعنی چی ظاهرش ؟ مگه احتمال دیگه ای هم هست؟
- خب منظورم اینه که تو همین جوری به من وام نمی دی لابد کلی چک و سفته از من میگیری
- یعنی نباید بگیرم
- خب چرا اما اماااااااااا اگه من بعدا نتونم پولت رو پس بدم تو چی کار میکنی؟!
- پس چند تا چیز روشن میشه
1- تو پول نداشتی و به پول من نیاز داشتی
2- من به تو لطف داشتم که سرمایه در اختیارت قرار دادم
3- تو باید حواست باشه که این سرمایه رو بی جهت به تو ندادم باید با او کار کنی
- ببین قبول دارم مثالی که زدی خوب بود اما چه ربطی به عشق داره
- اگه یک انسان شناس تائید کنه که عشق هم همین جوریه خیالت راحت میشه
- حتما
- این جمله رو نگاه کن:
امام صادق علیه السلام ـ در پاسخ به سؤال از عشق ـ فرمود: دلهایى از یاد خدا تهى مى گردد و خداوند محبت غیر خود را به آنها مى چشاند.( الأمالی للصدوق : 7??/1029 .)
پس اولا : دل خالی بوده و فقیر
دوما: فقط چشونده یعنی اینکه ......
مزه مزه کردن
-چشوندن یعنی چی؟
-قبل از اینکه عشق بیاد چی کار میکردی؟
-خب زندگی میکردم
-یعنی بعد عشق دیگه زندگی نمی کنی
-نه بعد عشق تازه فهمیدم زندگی چیه
-یعنی چی وضع مالیت بهتر شد؟
-نه بابا
-پس چی کار خوبی پیدا کردی
-نه کجای کاری تو چرا اینقدر.........
-خوب پس یعنی چی؟
- آخه من نمیدونم چه جوری توضیح بدم یعنی مثل همون قضیه حلوا میمونه تا نخوری نمیفهمی چیه!
- آهااااااااا پس یعنی باید بچشی!
- عجب آدمی هستی تو جواب سوال من رو از دهن خودم درآوردی
- حالا میشه یک کم بیشتر احساست رو توضیح بدی
- مثل این میمونه که یک دریچه جدید به روت باز شد جهان رو یک طور دیگه ای میبینی
چیزهایی که قبلا برات مهم نبود مهم میشه – بعضی چیزها رو که قبلا خیلی اهمیت میدادی بی ارزش میشن
یعنی یعنی یعنی ........ ببین نمیتونم خوب توضیح بدم باید خودت با تمام وجودت اون رو درک کنی
- فقط یک سوال
- گفتی دریچه جدید منظورت این بود که یک راهی باز شده که باید اون رو بری
- بازهم ........ من از این کلمه استفاده کردم اما خیلی روی معناش فکر نکرده بودم
- یعنی اشتباهی گفتی؟
- نه نه درست گفتم اما امااااااااااااا
جاده تا کجاست؟؟!!
- خب یک کم بیشتر فکر کن ببین اونی که اسمش رو گذاشتی عشق قلابیه یا بدلی
- بازهم میخای من رو اذیت کنی؟!
- عجب بی معرفتی تو ! من که دارم کمکت میکنم هر جا از حرفهام خوشت نیومد خب برو
- باشه حالا ناراحت نشو!
- معیار ما که یادت هست اگر عشق قلابی نباشه باید دیگه زندگی برای تو نمونه
یعنی مثل مجنون بری توی بیابون ها زندگی کنی ! با درندگان انس بگیری ! از خورد و خوراک بیفتی و.......
- راستش نه من هنوز این قدر عاشق نشدم یعنی یک کم از زندگی افتادم ها اما هنوز......
- هنوز چی ؟ به اونجا نرسیدی که نتونی خودت رو نبینی
- آره اما میشه به اونجا هم رسید
- کی گفته داری سر خودت رو کلاه میزاری
- نه این حرفها چیه ؟ دست از سرم بردار! برووووووووووووو
- ای بابا چه زود از کوره در میری
- آخه درسته که من هنوز .... اما این همه داستان رو چی میگی
مجنون و لیلی – خسرو و شیرین – یا همین شیرین با فرهاد
- ببخشید کدوم نسخه رو میگی
- یعنی چی کدوم نسخه؟
- آخه اینها همش حاصل هنر نمایی شاعرهاست مثلا همین داستان خسرو و شیرین رو حداقل 40 نفر نوشتند
- یعنی دروغ بوده ؟؟!! اصلا هیچی نبوده ؟؟!!
- نه دروغ که نبوده اما مال اونها هم مثل مال تو بوده
- یعنی من آخر راهم ؟ یعنی این جاده ادامه نداره؟ نه نه من میخام برم
- عجله نکن من نگفتم راه به آخر رسیده اتفاقا چون راه تموم نشده این شاعرها و نویسنده ها تونستند بازهم پیش برن
دو راهی
-خب اینجا اول راهه اما یک دو راهی
کدوم رو دلت میواد
-فرقش چیه؟
- اگه از این راه راستی بیای هر چی واقعیت بیشتر جلوه کنه عشقت قوی تر میشه
اما اون چپی : نه باید بری توی رویا
باید بنشینی و فکر و خیال کنی
یعنی اگه معشوق رو ببینی خیلی خوشت نمیاد بلکه
- آها گرفتم مثل شهریار
- داستانش رو که شنیدی
- آره وقتی اون دختر بعد از سالها میاد پیش شهریار اون بهش میگه برو من با یاد تو خوشم
- درسته میدونی که برای مجنون هم اینجوری گفتن
- یعنی لیلی اومد مجنون بهش گفت برو
- آره آخه آخه ........
ببین معشوق تو اگر جسم داشته باشه کوچیک میشه . محدود میشه
مثلا اگه چهره اون به گونه ای باشه که ماه ازش خجالت بکشه (البته میدونی که همین هم مبالغه آمیزه) خب این چهره بعد از چند سال یا نه حتی بعد یک مریضی .....
یا مثلا از مهربانی او و کرشمه هاش خوشت میاد خب اون هم آدمه اگه خسته باشه ، اگه بی حوصله باشه ، اگه سرت داد بکشه!
- نه اگه این کار و بکنه دیوونه میشم
- یعنی فکر میکنی اینها که میگم غلطه؟؟!!
- نه درست میگی
- پس گرفتی منظورمم رو. برای اینکه عشقت رو از دست ندی مجبوری بری توی خیال
چشمت رو به واقعیت ها ببندی ، با فکر و خیال خوش باشی برای همین هم گفتند:
امام على علیه السلام : هرکه شیفته چیزى شود آن چیز دیده اش را کور و دلش را بیمار گرداند؛ چنین کسى با دیده اى ناسالم مى نگرد و با گوشى ناشنوا مى شنود(نهج البلاغة : الخطبة 109.)
پل
-یعنی تو میگی این همه عاشق همشون دنبال توهمات خودشون بودند
- نه اشتباه نکن
- خودت گفتی توی داستان اینها فراق از معشوق اصل بوده ، اگه به معشوق میرسیدند عشقشون بعد از چند صباحی می مرد و....
- آره اما یادته که گفتم (المجاز قنطره الحقیقه)
- بازهم رفتی عربی نطق کنی ! خب فارسیش چی میشه؟
- این که ساده ست : یعنی اینکه مجاز پلی هست برای رسیدن به حقیقت
- یعنی اینها عاشق می شدند اون هم متوهمانه تا از اون طریق به واقعیت برسند؟
- نه منظورم این که نیست!
- پس چی؟
- ببین ممکنه یکی از طریق عشق مجازی مزه عشق بیاد زیر زبونش و بره دنبال واقعی اما حساب بعضی از این شاعرها جداست
بعضی ها آتش عشق وجودشون رو میسوزونه
یعنی مثل یک تیکه ذغال مشتعل توی دهنشون مونده
خب طاقت ها و ظرفیت ها فرق میکنه
اونی که نتونه ذغال رو توی دهنش نگه داره زور میزنه هر جوری شده بندازه بیرون
یعنی میخاد بگه تا یک کم سبک بشه
- آره راست میگی گفتن آدم رو سبک میکنه اگه من هم تا الان با تو همراه شدم برای این بود که سبک بشم!
اما چرا اینجوری گفتند؟ اگر اینها میفهمیدند که خال و زلف و... توهمیه پس چرا این همه ...
- نه دیگه دقت نکردی
- چطور مگه
- آخه اینها میخواستند یک جوری حرف بزنند که همه بفهمند
یادته گفتم دل ها با هم خیلی فرق میکنند
یادته گفتم دل ها سن هاشون خیلی با هم فرق میکنه؟!!
خب تو وقتی میخای با یک بچه حرف بزنی باید اول بری ادبیات بچه گونه رو یاد بگیری
باید با زبون بچه ها حرف بزنی
باید حواست باشه یک بچه فقط قاقا لی لی رو میفهمه
پس باید حتی طلا رو بگی قاقالی لی
مجبوری ................ آه آه آه
واقعا نمیشه حرف زد آخه من از چه واژه ای استفاده بکنم بگم چی شده خال و ابرو کمان و .......
راه راست
اما عشق واقعی اونجاست که :
معشوق همیشه در کنارت باشه
هیچ وقت حواسش از تو پرت نشه
هیچ وقت کسی دیگه ای نتونه توجه اون به تو رو از بین ببره
هیچ چیزی سبب نشه اون کم بیاره و دق دلیش رو سر تو خالی کنه
همیشه بتونه برای تو ناز بکنه
محبتش به تو بی اندازه باشه
زیبایی هاش تموم نشه
هر چی معرفت و شناخت تو بیشتر بشه با زیبایی های جدید آشنا بشی
عمرش تموم نشه و مرگ نداشته باشه
نزدیک شدن به اون توی نقطه خاصی به ته نرسه و هر چی جلوتر بری بازهم جا برای پیشرفت داشته باشی
نمیدونم تو از معشوقت چی میخای بگرد و واقع بینانه بگرد ببین این ها کجاست!!
اصلا بزار حرف آخر رو بزنم باید اینقدر باشه که عاشق و معشوق قاطی بشه یعنی ته خط معلوم نباشه کی عاشقه کی معشوق!
نه این یکی ظاهرا خواسته های برآورده نشدنیه
چون من هر جوری هم عمل کنم آخرش کم میارم باور کن جدی میگم جدی جدی جدی !!!!!!!!
ممکنه؟؟!!
اما مگه ممکنه که بنده ای عاشق خدا بشه؟؟!!
نگاه کنیم به پیامبر عزیزمان که چگونه شوق گفتگو با خدا هنگام نماز در وجود او شعله می کشید که ندا میداد (ارحنی یا بلال) که این جگر سوخته مشتاق سخن گفتن با خدای خویش است اذان ده که مهیای دیدار محبوبیم که نماز معراجی (نردبانی ) است برای بالا رفتن و مشاهده جمال یار
به امیر بیان بنگرید که در کمیل خویش چه می گوید او نه از ترس عذاب بلکه می گوید:
در آن حال گیرم که بر آتش عذاب تو اى خداى من و سید و مولاى من و پروردگار من صبورى کنم چگونه بر فراق تو صبر توانم کرد
و گیرم آنکه بر حرارت آتشت شکیبا باشم چگونه چشم از لطف و کرمت توانم پوشید
که اگر خدای را میپرستید نه برای تجارت بود نه برای بردگی ، درست است او برده بود اما عبادتش برای این بود که جمال رب او را شیفته کرده بود و آتشی در درون که مناجات مناجات مناجات ............
حرفهای ....
آخه خدایی که همش میگه اگه حرفم رو گوش نکنی میسوزونمت ، آتیشت میزنم و ... چه جوری منو دوست داره؟؟!!
آره اصلا این آتش چیست؟؟!!
الَّتی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ (همزه -7)
آخ که اینجا هم کوچیک تر از اون بودم که بفهمم
بازهم به من گفتند قاقالی لی
نه نه اینجا دیدن که میخام دست مادرم رو ول کنم برای اینکه گم نشم گفتن اگه دستم رو ول کنی لولو خرخره میاد!!
ای خدا من کی میخام بزرگ بشم که درست بفهمم
خدا خودش گفته این آتیش چیه!
این آتیش جیگرت رو میسوزونه! میفهمی چی میگم دلت میسوزه! نه منظورم اون یه تیکه گوشت نیست!
الان وقتی میگی دلم سوخت کدوم دل رو میگی؟
ببین دیدی مریضی رو که منشا درد توی وجودش فوران میکنه اما به خاطر مخدری که به اون زدن هیچی حس نمیکنه
مریضی رو که توی اتاق عمل شکمش رو پاره کردن اما هیچ دردی رو حس نمی کنه
اینجا چیزی هست که درد آوره اما حس نداره یعنی بی هوشه
دنیا هم مخدره نمیزاره درد رو بفهمی ! مریض شدیم دلهامون مرده چون از معشوق دور شدیم اما دنیا ما رو خواب کرده نشنیدی:
(الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا) مردم همه در خواب هستند با مرگ به هوش میان
(بل امات قلبی عظیم جنایتی) گناه باعث شده قلبم بمیره
اره قلبمون تیکه تیکه شده اما دنیا مخدره
امان از وقتی که این پرده بره کنار این مخدر اثرش تموم بشه اون وقت میفهمیم درد چیه
دیگه بعد مرگ بیداریه اون وقت آتیش رو میبینیم
حالا هی به ما میگن از این ور نرو لولو خرخره ست !!
وای وای که من چقدر نادانی کردم
خدایا این آتش درد دوری از توئه من الان از تو دورم اما مخدر خوردم وای وای اگه بیدار شم!!!
خب اگه بیداری حتمی باشه چه کار کنم؟؟؟!!
راز خاکستر
عنوان رو نوشتم دل محبت عشق ..... خاکستر
اما آیا اخر عشق خاکستر است؟؟!!
اگر عشق آتش باشد چه حاصلی جز خاکستر دارد؟
اما آیا خاکستر آخر کار است؟
راز ققنوس را شنیده اید؟
پرنده ای که جفت ندارد وقتی که لحظه مرگش نزدیک میشود خاشاک و چوب به گرد خود جمع می کند و خود را در میان شعله آتش قرار میدهد.
و از میان این خاکستر ........
زندگی قد میکشد
و جوجه ققنوس متولد می شود.
ققنوس هم دست پرورده همین شعرا و عرفاست
شاید به خاطر اینکه بارها دیده اند چگونه از میان خاکستر حیات قد میکشد و زندگی .......
پس خاکستر میتواند سرچشمه حیات شود و آخر راه نیست ......
راز اضطراب
شما فکر میکنید اضطراب خوبه یا بد؟؟!!
عاقلای دنیا که اون رو بد میدونند
اما عاشقا به اون خو کردند بعضی هاشون اون رو دوست هم دارند. از بقیه خبر ندارم که نظرشون چیه!
اما مثل اینکه باید اوضاع عادی به هم بریزه تا عشق جا پیدا کنه
دیدی این کارگردان ها وقتی میخوان یه صحنه عاشقونه فیلم بگیرن هوا باید بارونی باشه؟؟!!
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء (نمل 62) اگر درمانده و مضطربی او را بخواند اجابتش می کند!
جاءَتْها ریحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّین (یونس 22 ) ناگاه بادى تند و سخت بر آن کشتى وَزَد و از هر طرف موجى سهمگین بر آنان تازد، و یقین کنند که در محاصره [امواج خطرناک] افتادهاند [و راهى براى نجات ندارند]، [در آن هنگامه هلاکت بار] خدا را در حالى که ایمان و عبادت را از هر گونه شرکى براى او خالص مىکنند، مىخوانند.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُون(انعام 42)
هر آینه بر امتهایى که پیش از تو بودند پیامبرانى فرستادیم و آنان را به سختیها و آفتها دچار کردیم تا مگر زارى کنند.
نمیدونم شاید به خاطر اینکه این قدر ریسمون به پای خودمون بستیم که اگه معمولی پامون رو برداریم پا بلند نمیشه ، بلکه باید محکم اون رو بکشی ، راه رفتن طبیعی فایده نداره ، باید بکنی
شاید این اضطراب کمک میکنه که تکون پا شدید تر بشه و راحت تر از توی دام دربیاد.
شاید هم این جوری میفهمیم که چقدر بیچاره ایم و باید دستمون رو دراز کنیم تا اونی که میتونه دستمون رو بگیره و ما رو از مرداب بکشه بیرون
اما مواظب باش دستت به دستگیره محکمی بچسبه که والا یا یکی دیگه رو هم میکشی تو یا دست دراز کردن برات فایده ای نداره
دریا هر چی آروم تر ایمان ها ضعیف تر
آخه باید ببینیم چقدر کم داریم تا ...........
بت شکن
فَجَعَلَهُمْ جُذاذًا إِلّا کَبیرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ
پس آنها را -جز بزرگترشان را- ریز ریز کرد، باشد که ایشان به سراغ آن بروند.
سوره انبیاء آیه 58
ابراهیم همه بت ها رو میشکنه اما بت بزرگ رو نه!!!
ظاهر قضیه باید این طوری بشه که این بت بزرگ همه بت های دیگه رو شکسته!
شنیدید میگن عشق که بیاد تمام دلبستگی ها گسسته میشه
و فقط یک رشته میمونه اون هم عشقه
میگم حالا بت های دیگه رو عشق (مجازی) شکسته یا ...
متوجه شدی که خب
بت بزرگ موند تا آبروی هر چی بت رو ببره
خب بزار واضح تر بگم:
تو حاضر میشی تمام دنیات رو به پای یکی که عاشقشی بریزی
اما همین معشوق یا معشوقه تو هم ...........
خب آره ناقصه کاری از دستش بر نمی یاد
بت بزرگ موند اما !اما ! نه برای اینکه موندنی بود
بلکه قرار بود راه رو نشون بده
چی میخوای؟؟!!
زیبایی
بیا معدنش رو پیدا کردم
نگاه کن آره همون جا! درسته ! خودشه ! همونه