سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی کـه خویشتن را نشناسـد، از راه نجـات دور افتـد و در گمراهی ونادانیها درافتد . [امام علی علیه السلام]

چکیده ای از اسلام

این وبلاگ به این آدرس انتقال یافت

پاسخگویی به سوالات دینی


مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: دوشنبه 88/9/23::: ساعت 9:10 عصر

هر تحول ساختاری و هر پدیده اجتماعی به تدریج اثرگذار است اگر چه گاهی با شتاب تند و گاهی کند. قیام امام حسین(ع) نیز موجب تحول ساختار اجتماعی شد و نفرت مردم نسبت به بنی امیه را موجب شد تا آنجا که بنی العباس روی کار آمدند. اما طبیعی است این تحول نیاز به زمان داشت و در حقیقت کار امام سجاد(ع) به دنبال عمق بخشیدن به آثار قیام امام حسین(ع) بود و در ادامه تغییر و تحولات اجتماعی و فاصله میان دو سلسله حکومتی امام باقر و امام صادق(ع)  از فرصت زمانی به دست آمده نهایت استفاده را بردند و به نشر معارف دینی پرداختند
آن   بزرگوار  در نهایت  غربت  و تنهائی  قیامشان را  در صبر و بردباری  و روشنگری افکار  مردم  قرار  دارند  تا اسلام  که به  شدت  روبه  تحریف می رفت  از انحطاط  به دور ماند .  در این زمینه  باید اشاره  کرد که  در اثر این   روشنگری ها و این   انزوای سیاسی  مردم به تدریج  از حالت بی اعتنائی  به خاندان  پیامبر در آمدند  و معرفی اسلام  اصیل از طریق  اخلاقی  حسنه  که زبانزد  خاص و عام بود ,  ممکن شد.
قیام  به معنای  جهاد و ایجاد  نیاز  به بستر سازی  و شرائط  خاص اجتماعی  دارد  که در زمان  امامت  چهارم  با توجه  به حادثه  کربلا  و سلطه  یکجانبه  امویها و شهادت  بهترین  , مردان خدا  و سکوت  و دنیا  طلبی  اکثرشیعیان  به صلاح  نبود  و امام  در شرایط سخت  و خفقان  آور در قالب کلام  و دعا رسالت  امامت  را پیش  برد




مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: چهارشنبه 88/9/11::: ساعت 9:1 صبح

پس از کشته شدن امام حسین (ع ) و اعتراض ها  ورسـوایى که به دنبال آن پیش آمد , یزید مایل نبود دستش دوباره به خون فرزند رسول خدا (ص )  آغشته شود . مسعودى مى نویسد : مسلم بن عقبه از مردم مدینه بیعت گرفت وهر که نپذیرفت او  را کشت مگر , على بن الحسین (ع ) را.تنها دریکى از نقل هاى طبرى و در تاریخ یعقوبى به  آمـادگـى امـام چـهارم (ع ) براى بیعت با یزید اشاره شده است .تاریخ یعقوبى مى نویسد : على بن  الـحـسـین (ع ) به مسلم گفت : یزید مى خواهد با چه شرطى با وى بیعت کنم ؟ مسلم پاسخ داد :  بـیعت پسر عمو و برادر . حضرت فرمود :اگر بخواهى به شرط اینکه برده او باشم , بیعت کنم این  کـار را خـواهـم کـرد . مسلم گفت : چنین تکلیفى به تو نخواهم کرد . چون مردم دیدند على بن  الـحـسین (ع ) چنین گفت , با خود گفتند : حال که فرزند رسول خدا (ص ) چنین مى گوید , ما  چـرا بـه ایـن شـرط بـا وى بـیعت نکنیم  با توجه به قراین ذیل قطعا باید این نقل را مجعول و  سـاخـتگى دانست و به همان نقل پیشین اعتماد نمود. از آنجا که آن حضرت پایان کارشورشیان را  مى دید و آن را قیامى شیعى و با انگیزه هاى راستینى که مورد نظرائمه (ع ) بوده است نمى دید , از  اول خـود را کنار کشید و با آنان همداستان نشد ,بنابراین مسلم بن عقبه هم ماموریت آزار رسانى  وى را نداشت و دستور بیعت گرفتن از او را هم از طرف یزید نداشته , بلکه دستور خوش رفتارى  با او را از سوى یزیدداشته است
جایى که نقل متعارض هم وجود دارد  باید این نقل را  بـه دیده تردید نگریست ,زیرا کسانى که از بیم جان با چنین شرطى ( بنده زر خرید بودن یزید ) با  مـسـلـم بـن عقبه بیعت کردند , براى توجیه عمل خود ممکن است دست به جعل چنین واقعه اى  زده باشند , به ویژه آنکه در نقل یعقوبى هم حضرت خود ( و بدون وجود درخواست مسلم بن عقبه  ) چـنـیـن شـرطى را مـطرح مى نماید که با شناختى که از شخصیت توحیدى آن حضرت داریم و  ایستادگى جانانه اى که پس از حادثه کربلا در شام و در محضر یزید از خودنشان دادند , قطعا باید  چنین نقلى ساخته و پرداخته همان افراد باشد




مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: چهارشنبه 88/9/11::: ساعت 9:1 صبح

امیر المؤمنین (ع) بر حسب نصوص بسیار و دلایل دیگر، خلیفة منصوص و امام بر حق است؛ و عدول از او به دیگری ـ اگر چه تمام مردم هم بر او اتّفاق کنند ـ جایز نیست و «تَقْدیمُ مَنْ اَخَّرهُ اللهُ وَ تَأخیرُ مِن قَدَّمَهُ اللهُ» است؛ و همان گونه که پیغمبر نمی‏تواند مقام نبوّت خود را به دیگری واگذار کند، امام نیز نمی‏تواند مقام امامت خود را به دیگری واگذار نماید. بنابراین، به فرض آنکه بعد از امتناع علی (ع)، از آن حضرت بیعت گرفته باشند، یا آن حضرت به واسطة اموری که بعداً اشاره می‏شود مضطّر به بیعت شده باشد، مفهوم صحیح بیعت با آن محقق نخواهد شد وصحّت عمل طرف را تضمین نخواهد کرد.
اگر آن خلافت، حق بود، لازم می‏آید که امتناع علی و حضرت زهرا(س) و جماعتی از بزرگان و پرهیزکاران صحابه، حق نباشد؛ با اینکه به موجب روایات قطعی از پیامبر اکرم (ص) علی با حق است و حق با علی است، و از هم جدا نمی‏شوند. و اگر کسی بگوید علی به حق نبوده و یا به حق نگفته، یا به حق عمل نکرده، پیغمبر را تکذیب کرده است.
اگر امام با توسل به قدرت و قیام مسلحانه  در صدد قبضة حکومت و خلافت بر می آمد، بسیاری از عزیزان خود را که از جان و دل به امامت و رهبری او معتقد بودند، از دست می داد. غیر از این ها گروه بسیاری نیز کشته می شدند. با کشته شدن این عده که به هر حال قدرتی در برابر شرک و بت پرستی و مسیحی گری و یهودی گری به شمار می رفتند، قدرت مسلمانان در مرکز به ضعف می گرایید. حضرت در خطبه ای به این موضوع حساس اشاره کرد و فرمود: هنگامی که خداوند پیامبر خود را قبض روح کرد، قریش با خودکامگی، خود را بر ما مقدّم شمرد، ولی من صبر کردم چون دیدم صبر بر این کار، بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریخته شدن خون آنان است، زیرا مردم به تازگی اسلام را پذیرفته بودند و دین مانند مشکی مملوّ از شیر بود که کف کرده باشد و کوچک ترین سستی وغفلت آن را فاسد
می سازد، و کوچک ترین فرد می تواند آن را وارونه کند
همچنین  پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) گروهی تازه مسلمان مرتد شدند و با گرد آوری نیروی نظامی مدینه را مورد تهدید قرار دادند. به همین جهت حکومت جدید نخستین کارش این شد که شورش را خاموش کند. در چنین شرایطی صحیح نبود که امام(ع) دست به قیام بزند. حضرت در این زمینه می فرماید: به خدا! هرگز فکر نمی کردم که عرب بعد از پیامبر امامت را از اهل بیت او بگیرند، و من دست نگه داشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند. ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود
علاوه بر خطر مرتدین، مدعیان نبوت و پیامبران دروغین مانند مسیلمه، طلیحه و سجاح نیز در صحنه ظاهر شدند و هر کدام طرفداران و نیروهایی دور خود گرد آوردند و قصد حمله به مدینه را داشتند که با همکاری و اتحاد مسلمانان پس از زحماتی نیروهای آنان شکست خوردند.
خطر حملة احتمالی رومیان نیز می توانست مایة نگرانی دیگری برای جبهة مسلمانان باشد، زیرا تا آن زمان مسلمان سه بار با رومیان رو در رو شده بودند. رومیان در پی فرصتی بودند که به مرکز اسلام حمله کنند. اگر علی(ع) دست به قیام مسلحانه می زد، با تضعیف جبهة داخلی مسلمانان، بهترین فرصت به دست رومی ها می افتاد که از این ضعف استفاده کنند




مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: چهارشنبه 88/9/11::: ساعت 8:58 صبح

ابتدا باید معنای ارثی بودن را ذکر کنیم تا معلوم شود آیا ارثی بودن دارای بار مثبت است یا منفی؟
 ارثی بودن به معنای آن است که به دور از هر گونه معیار اساسی و صحیح، حکومت از کسی به خاندان وی منتقل شود. در بسیاری از نظام های شاهنشاهی و سلطنتی این شیوه حکمفرما است و بر اساس آن صلاحیت های لازم جهت ادارة جامعه و حکومت، به کلی از نظر دور مانده و فقط قدرت و سلطنت در یک خانواده، اصل حاکم بر همة ارزش ها و معیارها تلقّی می شود.
 بدیهی است ارثی بودن به این معنا از نظر منطقی کاملاً نادرست و باطل می باشد. بهترین گواه بر بطلان این روش، نظام های موروثی حاکم بر جهان در طول تاریخ است که موجب سقوط و انحطاطات بسیاری گردیده است.
 بررسی معیارهای اساسی امامت و رهبری در اسلام به خوبی نشان می دهد که اساساً اسلام با نظام موروثی کاملاً در تظاد و چالش است و به هیچ وجه چنین شیوه ای را بر نمی تابد. یکی از اهداف امام حسین(ع) از قیام خود، مبارزه با همین شیوه و تفکر بوده است.
 مسئلة امامت و نبوّت که رسالتی بسیار سنگین و با اهمیت است، شرایط و لوازم متعددی دارد که برخی از آن ها اکتسابی است و برخی دیگر وابسته به طهارت نسلی و شرافت معنوی، نیز تهذیب، خلوص و صفای باطن پدر و مادر و بلکه همه نیاکان است.
 بنابراین اگر وجود آن امامان بزرگ در نسل واحدی را شاهدیم، از سویی به خاطر وجود تمام شرایط لازم معنوی به ارث رسیده از حضرت آدم(ع) تا آخرین امام در این خاندان شریف است؛ از سوی دیگر وابسته به کنش های اختیاری آنان است که در تمام لحظات عمرشان از هر گونه آلودگی دوری کرده و همواره جزء بندگان شایسته خدا بوده اند.
راه اثبات امامت، نص پیامبر اکرم(ص) یا امام قبلی است، زیرا اگر امامت استمرار وظایف نبوت جز در مسئله وحی است و اگر امام باید معصوم باشد، باید منصوص نیز باشد، زیرا عصمت امر درونی و باطنی است و تشخیص آن در توان مردم نیست. تنها خداوند است که می تواند معصوم را بشناساند.
 بنابراین تعیین امام بر اساس توارث نیست و امام قبلی باید تصریح به نام امام بعدی کند و چنین قضیه ای اتفاق افتاده است. در این حال که فرزندان یک امام متعدد و بسیار هستند و هر کسی شایستگی این مقام را ندارد
ما فرزندان امام حسین«علیه السلام» را که امام می‏دانیم به خاطر این است که امامت آنان از ناحیه‏ی خدا منصوب و معیّن است نه بدین لحاظ که امامت امری ارثی است و پس از یک امام باید به فرزند وی منتقل گردد.
گواه، اینکه ما پس از امام حسن«علیه السلام» به امامت فرزندان وی، بر همین اساس عقیده نداریم چون خداوند امامت را در فرزندان امام حسن«علیه السلام» قرار نداده است. و اگر(بر فرض محال) خداوند، پس از امام حسین«علیه السلام» هم دیگری را امام قرار داده بود بر ما، لازم بود که امامت وی را بپذیریم.
براساس تعالیم اسلامی از نسل کسانی که گرفتار شرک یا مرتکب فحشاءگردیده‏اند فرزندانی شایسته امامت و نبوت پدید نخواهد آمد و همان‏گونه که نوشیدن الکل ممکن است تأثیرات فیزیکی و معنوی سویی بر روی نسل‏های متوالی بگذارد. شرک و زنا نیز شرایط معنوی و تکوینی لازم برای احراز مقامات بلند و عالیه معنوی مانند امامت و نبوت را به کلی از بین می‏برد. از همین‏رو است که در نسل بزهکاران هیچ امام و پیامبری دیده نمی‏شود. ولی مثلاً از نسل ابراهیم(ع) پیامبران بسیاری از جمله حضرت محمد(ص) برخاسته‏اند.
بنابراین اگر وجود آن امامان بزرگ در نسل واحدی را شاهدیم از سویی به خاطر وجود تمام شرایط لازم معنوی به ارث رسیده از حضرت آدم(ع) تا آخرین امام در این خاندان شریف است و از سوی دیگر وابسته به کنش‏های اختیاری خود آنان که لحظه به لحظه عمرشان و ارتباطشان با خدا و دوری از هرگونه آلودگی و مبارزه وجهاد و بی‏امان در راه خدا و... تفوق بخش آنان بر دیگر منسوبین به خاندان پیامبر(ص) است.
مسأله معرفی از قبل هیچ ارتباطی با توارث ندارد، طی این که یکی از راه‏های اثبات نبوت انبیاء پیش‏گویی و معرفی پیامبر پیشین است، در حالی که بسیاری از پیامبران نیز از خاندان و نسل واحدی بوده و همواره آمدن پیامبر یا پیامبران بعدی را خبر می‏دادند و از این مسأله موروثی بودن استفاده نمی‏شده




مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: چهارشنبه 88/9/11::: ساعت 8:58 صبح

   1   2   3   4   5   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 16


بازدید دیروز: 16


کل بازدید :181117
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : علی (کارشناس دینی)[60]
نویسندگان وبلاگ :
مصطفی (پاسخگوی دینی)
مصطفی (پاسخگوی دینی)[36]

مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
بیعت[2] . عرفان[2] . عشق . عقوبت الهی . علت دیدار حضرت موسی و حضرت خضر علیهما السلام . غیب . قرآن . کرامات امامان . گناهان انسان . گناهان شیعیان . مراجعه به حدیث . مرتد شدن مسلمان . مشورت عمر با امام علی(ع) . ملاک پذیرش روایات . موسیقی . نبوت . نماز جماعت . همسران پیامبر(ص) . وب گردی . وراثت امامان شیعه . ولایت فقیه . یزید . کعبه،تخریب . آیا ابلیس از فرشتگان بود؟ . اثبات خدا . اجبار در حجاب . اختیار . ازدواج . ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(س) . اصولی و اخباری . اظهار مکاشفات . اعجاز قرآن . افراط و تفریط . ام الصبیان . امام سجاد علیه السلام . امام سجادعلیه السلام . امامت . امامت ائمه افضلتر از مقام نبوت انبیا . انسانهای ما قبل حضرت آدم علیه السلام . اهمیت یک حدیث . اولین کتاب اصولی شیعه . بازدارندگی . بازی با کلمات . بدبینی . برزگان سرشناس شیعه . برهان وجوب و امکان . پیامبر . تحریف . تحریف قرآن . تحصیل . تخصص . تصوف . تصوف در اسلام . توسل . جبر . جن و تاثیر آن در انسان . جنگ با ایران . جنین و عدم اطلاع از جنسیت . حدیث شناسی . حدیث یو م الدار . حره . حضرت خضر علیه السلام . حضرت زهرا(س) . حضرت علی علیه السلام . حضور قلب . داستان . دست خدا . دعا . دعا نویسی . دوست . دوست داشتن . دوستی . دین . دین زوری . زنان . سقیفه . سیاست و اسلام . شهوت . شور مومنانه . شیعه . شیعیان . صیغه . عدم ذکر نام ائمه در قرآن . عدم گناه کردن پیامبران .
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<