سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، انگیزه فهم است . [امام علی علیه السلام]

چکیده ای از اسلام

گـنـاه بـر دو گـونـه است
الف - گناه مطلق , و آن سرپیچى و تمرد و تخلف از قانون است که  پـیـامـبـران خـدا بـه دلـیل هاى عقلى و نقلى از آلودگى به آن پاک بودند و قرآن کریم نیز چنین  گناهى رابه پیامبران نسبت نداده است .
ب - گناه نسبى , و آن تمرد و سرپیچى نیست بلکه عبارت از این است که اعمال عبادى بندگان  هر چند هم باشکوه انجام شود باز نسبت به مقام بزرگ خداوند و لطفها ونعمتهاى بیشمار او ناچیز  و نـاقـص اسـت و اساسا قابل مقایسه نیست و کسانیکه عمیق مى نگرند و به عظمت خداوند بیشتر  آشـنـا هـسـتند عبادت خود را با شرمى بى حساب به پیشگاه او عرضه مى کنند و پیوسته به تقصیر  خویش اعتراف مى کنند .  و نـیـز گاهى گناه نسبى به کارى گفته مى شود که انجام آن از شخصی که به مقام علم ومعرفت  رسیده , مناسب نیست و ترک آن براى او بهتر است که به اصطلاح ( ترک اولى )نامیده مى شود .  
از هر کسى به مقدار عمل و بینش , دانش و علم , ایمان و اعتقاد , قدرت و توانایى او  مى توان انتظار داشت .  چـه بـسا کارهایى که از یک نفر عین ادب , خدمت , محبت وعبادت شمرده مى شود اما از دیگرى  بى ادبى , خلاف صمیمیت و کوتاهى در بندگى و اطاعت محسوب مى گردد .  چـنـانکه اگر یک مرد عادى نمازش را بدون حضور قلب بخواند مورد مذمت قرار نمى گیرد بلکه  سزاوار تشویق است که به فرمان نماز عمل کرده است .
اما اگر کسى که اطلاعات مذهبى و دینى او زیاد است , نمازش را بدون حضور قلب بخواند عیب و  گـنـاه به حساب مى آید چرا که این نماز مناسب مقام علمى او نیست و او با علم و دانشى که دارد  باید بهتر از این در مقام بندگى به اطاعت خدا بکوشد ,
مقام و موقعیت  پیامبران , علم و دانش و ایمان و اعتقاد  آنـان بـه انـدازه اى زیاد بود که مى خواستند حتى لحظه اى از خدا دور نباشند و به کارهایى نیز که  بـراى دیـگران مباح است نپردازند به ویژه که پیامبران پیوسته در ترقى و تکامل بودند وروز به روز  معرفت و شناسائى آنان به خدا افزایش مى یافت و در نتیجه در مى یافتندکه باید در مقام بندگى و  اطـاعـت او بـیـش از پیش بکوشند این از یک سو اما از طرف دیگر بشر بودند و نمى توانستند حق  بـنـدگـى خـدا و شـکـر او را بـه طـور شـایسته انجام دهند لذا همیشه خود را مقصر و گناهکار  مى دانستند یعنى مى گفتند عبادات ما قابل مقایسه با مقام بزرگ خدا و نعمتها و لطفهاى بى شمار  او نـیـسـت و ما باید بیش ازاین به عبادت و بندگى خدا مشغول باشیم و در حقیقت با اعتراف به  گـناه مى خواستندبگویند از دست و زبان ما بر نمى آید که شکر نعمتهاى خدا و حق بندگى او را  بـجـاى آوریـم و اصولا با همین اظهار عجز و اعتراف به تقصیر مى خواستند شکر خداى بزرگ رابه  جاى آورند .
در مورد بعضى از انبیاء الهى گاهى بر اثر یک غفلت کوچک و  بـى تـوجـهى به مقام شامخ ‌ربوبیت کارهایى که مناسب با مقام معرفت آنها نبوده است صادر شده  است و از این جهت از جانب خداى بزرگ مورد اعتراض قرار گرفته اند .  در حقیقت آن کار گناه و نافرمانى خدا نبوده اما چون با مقام پیامبرى آنان ,چندان تناسب نداشته  است , نام آن ( ترک اولى ) گذارده شده است .  چنانکه مى گویند براى یک پسر با ادب گناه است که در راه رفتن از پدر خود جلو بیفتد یعنى این  کار را نکند بهتر است نه اینکه واقعا مثل سایر گناهان عقاب وعذاب داشته باشد .




مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: چهارشنبه 88/9/11::: ساعت 8:57 صبح

برزگان سرشناس شیعه به صراحت عدم تحریف قرآن را - حتی کاسته شدن یک حرف از آن را - بیان کرده‏اند؛ از جمله:
الف) شیخ صدوق در «اعتقادات الامامیه»، (ضمیمه باب حادی عشر، ص 493)
ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بابویه قمی، معروف به "صدوق" (متوفای 381هـ .) می فرماید: "اعتقاد ما دربارة قرآن این است که آن سخن خدا و وحی است. و کتابی است که باطل و نادرست در آن راه ندارد و از جانب پروردگار حکیم و دانا نازل گردیده است و او فرو فرستنده و نگهبان آن می باشد
ب ) شیخ مفید در «اوائل المقالات، (ص 54 - 56)
ج ) سید مرتضی علم الهدی به نقل از «مجمع البیان»، (ج 1، ص 15، فن پنجم)
د ) مولا احمد اردبیلی (مقدس اردبیلی) در «مجمع الفائده»، (ج 2، ص 218)
ذ)شیخ حر عاملی (متوفای 1104هـ .) می فرماید: "انسان کاوشگر در تاریخ و اخبار؛ بدرستی می داند که قرآن به دلیل تواتر روایات و نقل هزاران تن از صحابه، ثابت و استوار است و در زمان پیامبر، گردآوری شده و منظم بوده است( آلاءالرحمن، ص25)
ه ) سید محمد جواد عاملی در «مفتاح الکرامة»، (ج 2، ص 290)
و ) شیخ طوسی در مقدمه «تفسیر التبیان»، ج 1، ص 3)
ز ) علامه طبرسی (ابو علی، فضل بن حسن بن فضل) در «مجمع البیان»، (ج 1، ص 15، فن پنجم)
ح ) علامه حلی در «اجوبة المسائل المهنائیه، ص 21، ص مسأله 13)
ط ) علامه شیخ جعفر کاشف الغطاء در «کشف الغطاء» کتاب الصلاة من القرآن، مبحث هفتم و هشتم (ص 298 - 299)
محقق بزرگوار "کاشف الغطاء" در کتاب معروف خود "کشف الغطاء" می گوید: "شکی نیست که قرآن، در پرتو حفظ و صیانت الهی، از هر کمبودی (و دگرگونی) محفوظ مانده است، چنانکه صریح قرآن و اتفاق نظر دانشمندان در همة عصرها بر آن گواهی می دهد. و مخالفت گروه اندکی، قابل اعتنا نمی باشد
ی ) علامه محقق شیخ محمد حسین کاشف الغطاء در «اصل الشیعة و اصولها»، ص 133)
ک ) مولا ابوالقاسم ‏گیلانی ‏می‏گوید: «بر این‏عقیده که قرآن هرگز تحریف نشده است، اجماع شیعه امامیه استوار است (بروجردی، البرهان،ص 112)
ل ) شیخ بهایی در «آلاء الرحمن»،
م ) علامه شهید سید نوراللّه‏ تستری در «مصائب النواصب»
ن ) فیض کاشانی  در «تفسیر صافی» (ج 1، ص 33 - 34 مقدمه ششم) و در «وافی» (ج 9، باب 269، ص 1778 -ج 2، ص 273 - 274)
ایشان قول به تحریف را رد می‏کند. وی می‏گوید: «اگر این روایات درست باشد، دیگر هیچ اعتمادی نمی‏توان به قرآن موجود داشت، در صورتی که خداوند متعال می‏فرماید:« و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه»: و نیز می‏فرماید:« انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»:. هم‏چنین این اخبار، با روایات عرضه کردن احادیث بر قرآن منافات دارد. پس هر خبری که دلالت بر تحریف قرآن دارد با «کتاب اللّه‏» مخالف بوده و آن را تکذیب می‏کند. در نتیجه باید به دور افکنده و محکوم به فساد گردد و یا به نوعی تأویل برده شود
س ) شیخ حر عاملی در «اظهار الحق»، (ج 2، ص 208)
ع ) محقق تبریزی در «اوثق الوسائل فی شرح الرسائل»، (ص 91)
ف ) علامه سید شرف الدین در «فصول المهمه»، (ص 166 و 163) و «اجوبة المسائل جاراللّه‏»، (ص 28) و پاورقی انوار النعمانیه، (ج2، ص 357)
ص ) علامه بلاغی در «تفسیر آلاء الرحمن»، (ج 1، ص 25 - 26، مقدمه پنجم)
ق ) محقق بغدادی در «شرح الوافیه»، (ابواب الحجج، باب حجیة الکتاب)
ر ) علامه سید محسن امینی در «اعیان الشیعه»، (ج 1، ص 41)




مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: چهارشنبه 88/9/11::: ساعت 8:57 صبح

قرآن یک راه و روشی دارد و آن این است که در موضوعات همیشه میخواهد مطلب را به صورت اصل بیان کند نه به صورت فردی و شخصی و این خود مزیتی است در قرآن.
پیغمبر اکرم یا خدای تبارک و تعالی نمی خواست در این مسأله که بالأخره هوا و هوس ها دخالت می کند، مطلبی به این صورت طرح شود گو اینکه صورت طرح شده را هم  اینها آمدند به صورت توجیه و اجتهاد و این حرفها گفتند که نه، مقصود پیغمبر چنین و چنان بوده است؛ یعنی اگر آیه ای هم به طور صریح در این خصوص وجود داشت، باز آن را توجیه می کردند
پیغمبر (ص) در گفتار خودش به طور صریح گفت: «هذا عَلیُ مَولاهُ». دیگر از این صریحتر چه می خواهید؟! ولی خیلی فرق است میان گفتار پیغمبر بااین صراحت را زمین زدن و آیه قرآن را با وجود کمال صراحت اسمی در آن، همان روز اول بعد از وفات پیغمبر زمین زدن.
علما و مفسران دلایل گوناگونی بر عدم ذکر نام ائمه نوشته‏اند که مهم‏ترین دلیل آنان جلوگیری از تحریف است. در صدر اسلام دشمنان قسم خورده‏ای وجود داشتند که جریان مستقیم هدایت را عوض کردند و تاریخ را آن گونه وارونه ساختند که نیاز به گفتن آن  نیست.
در چنین زمان پر مکر و آشوب و نیز کینه و حسادتی که نسبت به خاندان پیامبر(ص) روا می‏شد، چگونه می‏شد که نام مبارک ائمه اطهار در قرآن باشد و از تحریف و دست کاری به دور باشد؟ قرآنی که در آن روز هنوز جمع آوری نشده و هر قسمتی از آن در دست کسی بود؛
این که خداوند وعده داده است که ما قرآن را از تحریفات مصون نگه می‌داریم، به گفتة مفسران وحی، این امر راه کار می خواهد، یکی از راه کارهای آن این است که قرآن در امر سیاسی (به این معنا که بعد از پیامبر چه فردی قدرت سیاسی مسلمانان را به دست بگیرد) که از پتانسیل قدرتمندی بهره مند است،‌ با شفّافیّت وارد میدان کارزار نگردد؛ بلکه به گونه ای رهنمود دهد که حساسیّت جناح های سیاسی را برنیانگیزد و حکومت ها به تحریف قرآن رو نیاورند.
با توجه به علم خداوندی از حوادث و رویدادهای بعد از زمان پیامبر(ص) اگر در قرآن به امامت امام علی(ع) و یازده گوهر امامت از نسل آن حضرت با صراحت یاد می‌شد. مخالفان سیاسی این دوازده گوهر امامت به جای گفتن حسبنا کتاب الله می گفتند: ما قرآن را قبول نداریم، یا می گفتند: برخی از آیات قرآن تحریف شده است. و یا در پی مقابله بر می آمدند و می کوشیدند، تا اسم ها را تغییر دهند و به جای امامت امام علی(ع) امامت فلان فرد را مندرج می کردند، در چنین وضعیتی حکومت نه تنها پشتیبان حفظ قرآن نمی شد، بلکه یکی از عوامل بسیار مهم تحریف قرآن به شمار می آورد
 وانگهی در بعضی از آیات قرآن خصوصاً آیه پنجاه و پنج سوره مائده کنایه بسیار ظریفی نسبت به اعطای زکات و کمک به فقیر به وسیله امیرمؤمنان علی(ع) دارد. که این کنایه رساتر از تصریح است. می‏فرماید: ولی و صاحب اختیار شما خدا است و رسول و آنان که ایمان آورده‏اند ؛ که نماز می‏خوانند و در حال رکوع زکات می‏دهند. در این جا کنایه بسیار رساتر از تصریح است. مثلاً به عنوان میهمانی در اتاقی نشسته‏اید و صاحب خانه اگر بگوید هم اینک آقای فلانی با چنین اوصافی وارد خواهد شد و یا بگوید لحطاتی بعد شخصی به اینجا خواهند آمد که چنین است و چنان، کدام یک می‏تواند دارای مفاهیم مهم‏تر و معتبرتر باشد؟ آیا شما از عبارت دوم پی نخواهید که چنین شخصی حتماً باید خیلی مهم و عزیز باشد؟ در این آیه خداوند می‏توانست نام مبارک علی(ع) را به صراحت ببرد، ولی مطلب را در لفّافه و کنایه قرار داد، تا علاوه بر شیرینی مطلب، اهمیت آن نیز معلوم شود.
همچنین هدف قرآن درمورد امامت حاصل شده است
بسیاری ازمسلمات دینی در قرآن اصلا نامی ازشون  نیومده مانند رکعات نماز وطواف 7 گانه دور خانه خدا وسائر جزئیات واحکام دین
از نظر علم معانی وبیان بلاغت ؛کنایه ابلغ من الصراحه است.
نظر قرآن در بیان کلیات مسائل است نه جزئیات .
خدا وعده داد قرآن را حفظ کند (نه از طریق معجزه) و حفظش به همین نزول کنایه ای بسیاری از امور است.
این روش قرآن مجید (عدم ذکر نام افراد) در مورد پیامبران علیهم السلام نیز اتفاق افتاده است. زیرا در قرآن مجید تنها نام 26 نفر از پیامبران الهی آمده است و از دیگران نامی به میان نیامده است، ولی آیا چنین امری به این دلیل بوده که آنان پیامبر نبوده اند و یا در پیشگاه خداوند اهمیتی نداشته اند؟ هرگز
در اصل ضرورت و لزوم رهبری و امامت برای جامعه ی مسلمین شک و اختلافی بین مسلمانان نیست. یعنی همه ی مسلمانان عقیده دارند که جامعه مسلمان نیازمند حاکم و امام است. و این مطلب از قرآن نیز به خوبی استفاده می شود.
یوم ندعوا کل اناس بامامهم (اسراء/71) از این آیه به دست می آید که هر جامعه انسانی امامی دارد که در روز قیامت فراخوانده می شود.
به هرحال این مسأله عقلی و عقلایی است که جامعه بدون مدیریت و رهبری از هم می پاشد.
کسی که به قرآن و نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ایمان داشته باشد می داند که رهبر و حاکم جامعه ی اسلامی در زمان حیات آن حضرت خود ایشان بود و خداوند نیز در آیات بسیاری به اطاعت و تبیعیت از آن حضرت امر و تأکید کرده است.
از جمله این دو آیه:
قل اطیعوا الله و الرسول فان تولوا فان الله لا یحب الکافرین (آل عمران /32)
و اطیعوا الله و رسوله ان کنتم مؤمنین (انفال / 1)
شکی نیست که هر رهبر و حاکم خیر اندیشی باید برای تداوم رهبری و اداره ی جامعه پس از خود نیز تدبیری بیاندیشد.
تدبیر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چه بود؟
آیا جامعه را به حال خود رها کرد و یا جانشینی برای خود تعیین فرمود؟
آیا خود قرآن برای رهبری مسلمانان پس از پیامبر صلی الله علیه و آله چه برنامه ای ارائه داده است؟
آیا خداوند نیز مردم را پس از آن پیامبر خود رها کرده است؟
آیا برای مؤمن این حرف قابل پذیرش است؟




مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: چهارشنبه 88/9/11::: ساعت 8:56 صبح

طبق فرمایش امام رضا(ع) نماز در ابتدا به صورت جماعت مقرر شد تا این که اخلاص و توحید(یکتا پرستی) و اسلام و عبادت پروردگار علنی و ظاهر و مشهور و آشکار باشد
اسلام دینی فردگرا و عزلت پذیر نیست . عبادات اسلامی , ضمن آن که برای تصفیه باطن و نفس انسانی وضع شده است , هیچ گاه فرد را گسسته از جامعه نمی نگرد و برنامه های خود را به گونه ای تنظیم نموده که حضور اجتماعی یک فرد مسلمان حفظ شود, عبادات جنبه جمعی و اجتماعی پیدا  کند و روح عبادت و پرهیزکاری بر جامعه سایه افکند. بنابراین عبادت و تقوا در اسلام , صرفا  مربوط به کنج خانه ها و نهانخانه دل نیست بلکه دستورالعملی اجتماعی است و باید فرهنگ آن , بر همه فعالیت های فردی و اجتماعی حاکم شود و چنین چیزی جز با تجمعات عبادی امکان پذیر نیست . بنابراین نماز فرادا اگر هم رابطه قلبی نیرومندتری برقرار کند, اما عبادت و ارتباط با خدا را به یک شعار و کنش جمعی و اجتماعی مبدل نمی سازد, فرهنگ دینداری را در جامعه نمی گستراند و مظاهر اجتماعی را تحت پوشش فرهنگی عبادی قرار نمی دهد.
خدا دوست دارد که همه مومنین از هر نژاد و رنگ، غنی و فقیر، کوچک و بزرگ در کنار هم بایستند و متحد باشند واز حال هم خبردار باشند و از مشکلات یکدیگر خبردار باشند و به هم کمک کنند و عبادت آنها با شکوه‏تر باشد و صف‏های متحد آنها شیطان و دشمن را مایوس کند و لذا در جماعت ثواب بسیاری قرار داده است
نماز جماعت‌ دارای‌ آثار و برکات‌ متعددی‌ است‌ که ‌از جمله آنها می توان به تبلیغ‌ و ترویج‌ نماز به این صورت که  قرار دادن‌ نماز در معرض‌ دید دیگران‌، هم‌ معتقدان‌ به‌ نماز را خوشحال‌ می‌سازد و هم‌ زمینه‌ای‌ برای‌ جذب‌ و تمایل‌دیگران‌ برای‌ حضور در نماز جماعت‌ می‌شود.
از جمله می توان به شکوه‌ و عظمت‌ اسلام‌ اشاره کرد به این صورت که  حضور جمعی‌ ـ مسلمانان‌ در مساجد، خلیفه‌ این‌ که‌ عظمت‌ و بزرگی‌ جماعت‌ مسلمانان‌ را می‌رساند؛ بیانگر حاکمیت‌دینی‌ و مکتب‌ در وجود انسان‌ها است‌.
از جمله می توان به وحدت‌ و تعاون‌ اشاره کرد به این صورت که  نماز جماعت‌ نمایانگر وحدت‌ مسلمان‌ و محل‌ تجلی‌ همدلی‌ و تعاون‌ و همکاری‌ آنان‌ با همدیگر است‌.(مع‌ مافیه‌ من‌المساعدة‌ علی‌ البرّ و التقوی‌).
از جمله می توان به آثار و برکات‌ دنیوی‌ مثل خوش‌ بینی‌ مردم‌  اشاره کرد
پیامبر(ص‌) فرمودند:«هر که‌ نمازهای‌ پنجگانه‌ را با جماعت‌ بخواند، به‌ او گمان‌ هر خیر و نیکی‌ را داشته‌ باشید
از جمله می توان به استجابت‌ دعا؛ اشاره کرد
پیامبر(ص‌) فرمود: «چون‌ بنده‌ خدا نماز را به‌ جماعت‌ گزارد و پس‌ از آن‌ حاجتی‌ را از خدا خواهد، خدای‌ عزوجل‌ از وی‌ حیامی‌کند از وی‌ که‌ پیش‌ از روگرداندن‌، حاجتش‌ را برآورده‌ نسازد
از جمله می توان به درمان‌ نفاق‌؛اشاره کرد  پیامبر(ص‌) فرمود: «هرکسی‌ چهل‌ روز در نماز جماعت‌ شرکت‌ کند و به‌ طور مرتب‌ نماز گزارد.. دو برائت‌ نامه‌ و دو سندرهایی‌ بخش‌ به‌ او می‌دهند
1 ـ نجات‌ از آتش‌ 2 ـ رهایی‌ از نفاق‌».
از جمله می توان به در پناه‌ خدا بودن‌؛اشاره کرد  
امام‌ صادق‌(ع‌) فرمودند: «هر کس‌ که‌ نماز صبح‌ و عشا را به‌ جماعت‌ بخواند، او در پناه‌ خدای‌ عزوجل‌ است‌
از جمله می توان به  کفارة‌ گناهان‌؛اشاره کرد  
امام‌ باقر(ع‌) فرمود: «سه‌ چیز کفاره‌ و پوشاننده‌ گناهان‌ است‌: 1 ـ وضو ساختن‌ در هوای‌ سرد، 2 ـ راه‌ رفتن‌ در شب‌ و روز به‌سوی‌ نمازها، 3 ـ محافظت‌ بر نمازهای‌ جماعت‌
از جمله می توان به آثار و برکات‌ اخروی‌  اشاره کرد  مثل مونس‌ در قبر
پیامبر(ص‌) فرمودند: «آگاه‌ باشید هر که‌ به‌ طرف‌ مسجد برای‌ اقامة‌ نماز جماعت‌ حرکت‌ کند، به‌ هر قدمی‌ هفتاد هزارحسنه‌ و ثواب‌ برای‌ او نوشته‌ گردد... و اگر در همین‌ حال‌ بمیرد، خداوند هفتاد هزار فرشته‌ بر او بگمارد که‌ او را در قبرش‌زیارت‌ کنند و در تنهایی‌ مونس‌ او باشند و برایش‌ استغفار کنند تا برانگیخته‌ شود
از جمله می توان به عبور از صراط‌؛ اشاره کرد  
رسول‌ خدا(ص‌) فرمودند: «هر کس‌ در هر کجا که‌ باشد، بر جماعت‌ مداومت‌ کند، مانند برق‌ سریع‌ و درخشان‌ همراه‌نخستین‌ گروه‌ بهشتیان‌ از روی‌ صراط‌ می‌گذرد
از جمله می توان به آزادی‌ از آتش‌ دوزخ‌؛ اشاره کرد  
رسول‌ خدا(ص‌) فرمودند:«هر کسی‌ چهل‌ روز در نماز جماعت‌ شرکت‌ کند و به‌ طور مرتب‌ نماز گزارد... دو برائت‌ نامه‌ وسند رهایی‌ بخش‌ به‌ او می‌دهند: 1 ـ نجات‌ از آتش‌، 2 ـ رهایی‌ از نفاق‌».
از جمله می توان به  نجات‌ از مراحل‌ ترسناک‌ قیامت‌؛ اشاره کرد  
رسول‌ اکرم‌(ص‌) فرمودند: «...در روز قیامت‌ خداوند همه‌ انسان‌ها را برای‌ حساب‌ گرد می‌آورد. پس‌ هر مؤمنی‌ که‌ در نمازجماعت‌ شرکت‌ کرده‌، خداوند سختی‌ها و دشواری‌های‌ روز قیامت‌ را برایش‌ آسان‌ سازد، آن‌ گاه‌ فرمان‌ دهد که‌ او را روانة‌بهشت‌ سازند
از جمله می توان به ترفیع‌ مقام‌؛ اشاره کرد  
رسول‌ خدا(ص‌) فرمود: «ای‌ علی‌! سه‌ چیز موجب‌ ترفیع‌ مقام‌ و درجة‌ مؤمن‌ است‌:
1 ـ وضوی‌ کامل‌ در هوای‌ سرد، 2 ـ انتظار نماز بعد از نماز، 3 ـ شرکت‌ مداوم‌ در نمازهای‌ جماعت‌


مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: چهارشنبه 88/9/11::: ساعت 8:55 صبح

در مورد تاریخ ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(س) اگر چه مورخان سال‏های اوّل، دوم و سوم هجری را ذکر کرده‏اند لیکن قول مشهور و پذیرفته شده سال دوم هجری است.
 بنا به نقل مشهور عالمان شیعه در هنگام ازدواج، سن حضرت زهرا(س) ده و سن امام بیست و پنج سال بود

این روایات که در مورد ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(س) است ازجلد 43 بحارالانوار، ص 92 به بعد آورده شده است

َاقبال الأعمال  وَ مِنْ تَارِیخِ بَغْدَادَ  بِإِسْنَادِهِ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ قَال‏ لَمَّا زُفَّتْ‏ فَاطِمَةُ ع إِلَى عَلِیٍّ ع کَانَ النَّبِیُّ ص قُدَّامَهَا وَ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهَا وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهَا وَ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ خَلْفَهَا یُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُونَهُ حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ
ترجمه: سید بن طاوس (664 ه) در اقبال الاعمال، به نقل از تاریخ بغداد نوشته خطیب بغدادى (463 ه)، به سندش از ابن عبّاس روایت کرده است:
هنگامى که حضرت فاطمه علیها السّلام را در شب ازدواج به خانه على علیه السّلام مى‏بردند، پیامبر در مقابل او، و جبرئیل در سمت راست، و میکائیل در سمت چپ او، و هفتاد هزار فرشته در پشت سر او حرکت مى‏کردند و در آن حال خدا را تسبیح مى‏گفتند و تقدیس مى‏کردند، و این تقدیس و تسبیح آنها تا صبح- طلوع فجر- ادامه داشته است.

مصباح، فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ ع مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ رُوِیَ أَنَّهُ کَانَ یَوْمَ السَّادِسِ
ترجمه: شیخ طوسى (460 ه) در مصباح المتهجّدین مى‏گوید:
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در روز اوّل ماه ذى حجّه، حضرت فاطمه علیها السّلام را به ازدواج على علیه السّلام‏
درآورد و روایت شده است که در روز ششم ماه بوده است.

َ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشٍ فِی أَمْرِ فَاطِمَةَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ زَوَّجْتَ عَلِیّاً فَقُلْتُ لَهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُ فَهَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِیّاً لَمَا کَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ‏
ترجمه: شیخ ابو جعفر صدوق (381 ه) در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السّلام از على علیه السّلام روایت کرده است که:
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خطاب به من گفت: اى على! جمعى از مردان قبیله قریش مرا در باره فاطمه مورد عتاب قرار داده و گفتند: ما او را از تو خواستگارى کردیم ولى نپذیرفتى و او را به ازدواج على علیه السّلام در آوردى؟
در جواب آنها گفتم: به خداوند سوگند من نبودم که خواستگارى شما را رد کردم بلکه خدا خواستگارى شما را نپذیرفت و او را براى على انتخاب کرد، زیرا جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: همانا خداى جلیل مى‏فرماید: اگر من على را خلق نکرده بودم از آدم به بعد شوهرى که شایسته او باشد در روى زمین یافت نمى‏شد
َ

 الأمالی للطوسی  الْمُفِیدُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ عَنْ یَحْیَى بْنِ هَاشِمٍ الْغَسَّانِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ جُوَیْرِ بْنِ سَعْدٍ عَنِ الضَّحَّاکِ بْنِ مُزَاحِمٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع یَقُولُ أَتَانِی أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا لَوْ أَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَذَکَرْتَ لَهُ فَاطِمَةَ قَالَ فَأَتَیْتُهُ فَلَمَّا رَآنِی رَسُولُ اللَّهِ ص ضَحِکَ ثُمَّ قَالَ مَا جَاءَ بِکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ حَاجَتُکَ قَالَ فَذَکَرْتُ لَهُ قَرَابَتِی وَ قِدَمِی فِی الْإِسْلَامِ وَ نُصْرَتِی لَهُ وَ جِهَادِی فَقَالَ یَا عَلِیُّ صَدَقْتَ فَأَنْتَ أَفْضَلُ مِمَّا تَذْکُرُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاطِمَةُ تُزَوِّجُنِیهَا فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّهُ قَدْ ذَکَرَهَا قَبْلَکَ رِجَالٌ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لَهَا فَرَأَیْتُ الْکَرَاهَةَ فِی وَجْهِهَا وَ لَکِنْ عَلَى رِسْلِکَ حَتَّى أَخْرُجَ إِلَیْکَ فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَقَامَتْ فَأَخَذَتْ رِدَاءَهُ وَ نَزَعَتْ نَعْلَیْهِ وَ أَتَتْهُ بِالْوَضُوءِ فَوَضَّأَتْهُ بِیَدِهَا وَ غَسَلَتْ رِجْلَیْهِ ثُمَّ قَعَدَتْ فَقَالَ لَهَا یَا فَاطِمَةُ فَقَالَتْ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ حَاجَتُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مَنْ قَدْ عَرَفْتِ قَرَابَتَهُ وَ فَضْلَهُ وَ إِسْلَامَهُ وَ إِنِّی قَدْ سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یُزَوِّجَکِ خَیْرَ خَلْقِهِ وَ أَحَبَّهُمْ إِلَیْهِ وَ قَدْ ذَکَرَ مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً فَمَا تَرَیْنَ فَسَکَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ یَرَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص کَرَاهَةً فَقَامَ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُ أَکْبَرُ سُکُوتُهَا إِقْرَارُهَا
فأتاه جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ زَوِّجْهَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِیَهَا لَهُ وَ رَضِیَهُ لَهَا قَالَ عَلِیٌّ فَزَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ أَتَانِی فَأَخَذَ بِیَدِی فَقَالَ قُمْ بِسْمِ اللَّهِ وَ قُلْ عَلَى بَرَکَةِ اللَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ جَاءَنِی حَتَّى أَقْعَدَنِی عِنْدَهَا ع ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا أَحَبُّ خَلْقِکَ إِلَیَّ فَأَحِبَّهُمَا وَ بَارِکْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا وَ اجْعَلْ عَلَیْهِمَا مِنْکَ حَافِظاً وَ إِنِّی أُعِیذُهُمَا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَهُمَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ‏
ترجمه: شیخ طوسى (460 ه) در امالى از استادش شیخ مفید (413 ه) به اسنادش از امام على علیه السّلام آورده است که گفت:
ابو بکر و عمر پیش من آمدند و گفتند: کاش نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مى‏رفتى و در باره ازدواج با فاطمه علیها السّلام گفتگویى مى‏کردى؟
على علیه السّلام گفت: نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم رفتم و آن حضرت تا مرا دید لبخندى زد و گفت:
اى ابو الحسن! آیا چیزى مى‏خواهى؟
من مراتب خویشى، و سبقت در ایمان به اسلام، یارى کردنم به او و جهادهایى که داشتم و تلاشهاى که براى پیشرفت اسلام کرده بودم براى آن حضرت بازگو کردم. پس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: اى على! هر چه گفتى راست است و من آنها را تصدیق مى‏کنم و شهادت مى‏دهم که مقام تو برتر از آن است که گفتى. گفتم: یا رسول اللَّه! حال که چنین است اجازه دهید تا فاطمه علیها السّلام را به همسرى خود برگزینم.
پیامبر فرمود: اى على قبل از تو مردان دیگرى نیز چنین خواسته‏اى داشتند، ولى هر گاه تقاضاى آنها را با فاطمه در میان مى‏گذاشتم در چهره او علامت عدم رضایت را مشاهده مى‏کردم، حال نیز، تو باید چند لحظه‏اى صبر کنى تا نزد او بروم و خواسته تو را با او در میان گذارم و برگردم. پس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نزد فاطمه علیها السّلام رفت، فاطمه برخاست و عبا و نعلین‏هاى پدرش را گرفت و براى او آب آورد تا وضو بگیرد و پاهایش را بشوید، سپس پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نشست و به فاطمه گفت: دخترم! فاطمه گفت: هر چه مى‏خواهید بگویید. پیامبر فرمود: علىّ بن ابى طالب که تو قرابت او را با ما مى‏شناسى، و فضل و برترى او را بر دیگران مى‏دانى، و چگونگى اسلام و ایمان او را دیده‏اى، و نیز مى‏دانى که من از خداى خود
خواسته‏ام که تو را براى بهترین و محبوبترین بندگانش تزویج کند، همانا در باره ازدواج با تو گفتگویى با من داشته، نظر خودت در باره این امر چیست؟ فاطمه هنگامى که این سخن را شنید چیزى نگفته و سکوت کرد، و از خجالت چهره‏اش را برگردانید. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم برخاست در حالى که با خود مى‏گفت: اللَّه اکبر، خدا بزرگ است، همانا سکوت فاطمه نشانه رضایت اوست.
در این حال جبرئیل بر رسول خدا فرود آمد و گفت: اى محمّد! فاطمه را به ازدواج على درآور که همانا خداوند از این وصلت خشنود است و آن دو نیز شایسته یک دیگر مى‏باشند.
على علیه السّلام مى‏گوید: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم دخترش را به ازدواج من درآورد و آنگاه نزد من آمده دستم را گرفته و فرمود: با یاد و نام خدا برخیز و این ذکر را بخوان که: «على برکة اللَّه، و ما شاء اللَّه، و لا قوّة إلّا باللَّه، و توکّلت على اللَّه»- یعنى: بر سفره برکت خدا مى‏نشینم، و راضى مى‏شوم بر آنچه او بخواهد، همانا قدرت و قوّتى نیست مگر از جانب خدا، پس به او توکّل مى‏کنم و یارى مى‏طلبم.
سپس مرا کنار فاطمه نشانید و گفت: خداوندا! اینان محبوبترین مردم در نزد من مى‏باشند، پس آنان را دوست بدار، و خیر و برکت به فرزندان آنها عطا کن، و آنان را از هر آسیبى حافظ باش، من آنها و فرزندانشان را از شرّ شیطان فریبکار به تو مى‏سپارم.

 الأمالی للطوسی جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی غَالِبٍ الزُّرَارِیِّ عَنِ الْکُلَیْنِیِّ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لِفَاطِمَةَ مَا کَانَ لَهَا کُفْوٌ عَلَى الْأَرْضِ‏
ترجمه: در امالى شیخ طوسى به نقل از امام جعفر صادق علیه السّلام آمده که آن حضرت فرمود: اگر خداوند متعال امیر المؤمنین على علیه السّلام را خلق نمى‏کرد، در تمام زمین انسانى که کفو و شایسته همسرى با حضرت فاطمه علیها السّلام باشد یافت نمى‏شد.

الخصال الطَّالَقَانِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَدَوِیِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ یَحْیَى الْحِمَّانِیِّ عَنْ قَیْسِ بْنِ الرَّبِیعِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَایَةَ بْنِ رِبْعِیٍّ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَرِضَ مَرَضَهُ فَأَتَتْهُ فَاطِمَةُ ع تَعُودُهُ وَ هُوَ نَاقِهٌ مِنْ مَرَضِهِ فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِرَسُولِ اللَّهِ ص مِنَ الْجُهْدِ وَ الضَّعْفِ خَنَقَتْهَا الْعَبْرَةُ حَتَّى جَرَتْ دَمْعَتُهَا عَلَى خَدِّهَا فَقَالَ النَّبِیُّ ص لَهَا یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا بَعْلَکِ فَأَوْحَى إِلَیَّ فَأَنْکَحْتُکَهُ أَ مَا عَلِمْتِ یَا فَاطِمَةُ أَنَّ لِکَرَامَةِ اللَّهِ إِیَّاکِ زَوَّجَکِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً قَالَ فَسُرَّتْ بِذَلِکَ فَاطِمَةُ ع وَ اسْتَبْشَرَتْ بِمَا قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یَزِیدَهَا مَزِیدَ الْخَیْرِ کُلِّهِ مِنَ الَّذِی قَسَمَهُ اللَّهُ لَهُ وَ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَالَ یَا فَاطِمَةُ لِعَلِیٍّ ثَمَانُ خِصَالٍ إِیمَانُهُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ عِلْمُهُ وَ حِکْمَتُهُ وَ زَوْجَتُهُ وَ سِبْطَاهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ أَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهْیُهُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ قَضَاؤُهُ بِکِتَابِ اللَّهِ یَا فَاطِمَةُ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ أُعْطِینَا سَبْعَ خِصَالٍ لَمْ یُعْطَهَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ قَبْلَنَا وَ لَا یُدْرِکُهَا أَحَدٌ مِنَ الْآخِرِینَ بَعْدَنَا نَبِیُّنَا خَیْرُ الْأَنْبِیَاءِ وَ هُوَ أَبُوکِ وَ وَصِیُّنَا خَیْرُ الْأَوْصِیَاءِ وَ هُوَ بَعْلُکِ وَ شَهِیدُنَا سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ هُوَ حَمْزَةُ عَمُّ أَبِیکِ وَ مِنَّا مَنْ لَهُ جَنَاحَانِ یَطِیرُ بِهِمَا فِی الْجَنَّةِ وَ هُوَ جَعْفَرٌ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُمَا ابْنَاکِ‏
ترجمه: شیخ صدوق (381 ه) در کتاب خصال از ابو ایّوب انصارى روایت کرده:
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بیمار شده بود، به هنگام دوران نقاهت حضرت فاطمه علیها السّلام به عیادت او آمد و چون حال پیامبر و ضعف او را مشاهده نمود گریه‏اش گرفت و قطره‏هاى اشک برگونه‏اش جارى شد، پیامبر که حال او را مشاهده کرد به او فرمود: اى فاطمه! همانا خداوند جلیل در یکى از نظاره‏هایش بر زمین همسر تو را انتخاب کرد و سپس به من وحى کرد تا تو را به ازدواج او درآورم. اى فاطمه! آیا مى‏دانى که این از کرم و موهبت خداوندى است که تو را به کسى تزویج نموده است که اوّلین مردم در اسلام آوردن، و بزرگترین آنها در حلم و صبورى است، و علم او از همه مردم بیشتر مى‏باشد. ابو ایّوب انصارى گوید: حضرت فاطمه علیها السّلام وقتى این گفته‏ها را شنید خوشحال شد، و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خواست تا خوشحالى او را بیشتر کند و لذا فرمود:
اى فاطمه! همانا در على هشت خصلت نیکو وجود دارد:
1- ایمان به خداوند و رسولش دارد 2- علم او فراوان است 3- از نعمت حکمت برخوردار مى‏باشد 4- همسرى چون تو دارد 5- دو فرزند نیکو چون حسن و حسین دارد 6- آمر به معروف است 7 نهى‏کننده از منکرات مى‏باشد 8- بر اساس کتاب نازل شده از جانب خدا، قضاوتى شایسته دارد.
اى فاطمه! همانا ما اهل بیتى هستیم که خداوند هفت خصلت نیکو به ما عطا کرده که آنها را به احدى قبل از ما عطا نکرده و به هیچ کس بعد از ما نیز عطا نخواهد کرد:
1- پیامبر ما بهترین پیامبران است، و او پدر توست 2- وصىّ ما بهترین اوصیا است، و او شوهر توست 3- شهید ما سرور شهیدان است، و او حمزه عموى پدر توست 4- از ماست آن کسى که دو بال دارد و با آنها در بهشت پرواز مى‏کند، و او جعفر و از خانواده ماست 5- دو سبط این امّت نیز از ما هستند، و آنها دو پسران تو هستند

 الأمالی للصدوق  أَبِی وَ الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِی أَحْمَدَ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى آخَى بَیْنِی وَ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ زَوَّجَهُ ابْنَتِی مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ وَ أَشْهَدَ عَلَى ذَلِکَ مُقَرَّبِی مَلَائِکَتِهِ وَ جَعَلَهُ لِی وَصِیّاً وَ خَلِیفَةً فَعَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ مُحِبُّهُ مُحِبِّی وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِی وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِمَحَبَّتِهِ‏
ترجمه: شیخ صدوق در امالى از ابن عبّاس، از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که فرمود:
همانا خداى تبارک و تعالى بین من و على برادرى برقرار کرد، و دخترم فاطمه را در بالاى آسمانهاى هفتگانه به او تزویج نمود، و ملائکه مقرّبش را بر آن ازدواج شاهد گرفت، و او را وصىّ و خلیفه من قرار داد، پس على از من و من از على هستم، دوست على دوست من و دشمن وى دشمن من خواهد بود، و همانا ملائکه به واسطه على به خداوند تقرّب مى‏جویند.

 الأمالی للصدوق  ابْنُ الْوَلِیدِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع دَخَلَتْ أُمُّ أَیْمَنَ عَلَى النَّبِیِّ ص وَ فِی مِلْحَفَتِهَا شَیْ‏ءٌ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مَعَکِ یَا أُمَّ أَیْمَنَ فَقَالَتْ إِنَّ فُلَانَةَ أَمْلَکُوهَا فَنَثَرُوا عَلَیْهَا فَأَخَذْتُ مِنْ نُثَارِهَا ثُمَّ بَکَتْ أُمُّ أَیْمَنَ وَ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاطِمَةُ زَوَّجْتَهَا وَ لَمْ تَنْثُرْ عَلَیْهَا شَیْئاً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا أُمَّ أَیْمَنَ لِمَ تَکْذِبِینَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ عَلِیّاً ع أَمَرَ أَشْجَارَ الْجَنَّةِ أَنْ تَنْثُرَ عَلَیْهِمْ مِنْ حُلِیِّهَا وَ حُلَلِهَا وَ یَاقُوتِهَا وَ دُرِّهَا وَ زُمُرُّدِهَا وَ إِسْتَبْرَقِهَا فَأَخَذُوا مِنْهَا مَا لَا یَعْلَمُونَ وَ لَقَدْ نَحَلَ اللَّهُ طُوبَى فِی مَهْرِ فَاطِمَةَ ع فَجَعَلَهَا فِی مَنْزِلِ عَلِیٍّ ع‏
تفسیر العیاشی «1» عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبی جعفر ع مثله
ترجمه شیخ صدوق در امالى از امام على علیه السّلام روایت کرده:
روزى امّ ایمن به حضور رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم آمد در حالى که با خود پارچه‏اى داشت و در آن چیزى پیچیده بود، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به او گفت: اى امّ ایمن! این چیست که با خود دارى؟ امّ ایمن گفت: به عروسى فلان دختر رفته بودم، از آن چیزهایى که نذر او کرده و نثارش مى‏کردند مقدارى برداشته‏ام. امّ ایمن پس از این سخن به گریه افتاد و گفت:اى رسول خدا تو فاطمه را تزویج کردى ولى چیزى برایش نثار نکردى.
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به وى گفت: چرا سخن کذب مى‏گویى؟ همانا خداوند تبارک و تعالى به هنگام ازدواج فاطمه با على به درختان بهشت دستور داد تا از ثمره‏هاى نیکوى خود نثار آنها کنند، و آنان به قدرى از آنها برگرفتند که حساب ندارد، و خداوند درخت طوبى را جزء مهریه فاطمه قرار داده و آن را در منزل على نهاد.
عیاشى سمرقندى (ح 320 ه) در تفسیر خود این روایت را از عمرو بن شمر، از جابر، از امام باقر، از پدرانش، از على علیهم السّلام نقل نموده است.

 قرب الإسناد ابْنُ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ کَانَ فِرَاشُ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ حِینَ دَخَلَتْ عَلَیْهِ إِهَابُ کَبْشٍ إِذَا أَرَادَا أَنْ یَنَامَا عَلَیْهِ قَلَّبَاهُ فَنَامَا عَلَى صُوفِهِ قَالَ وَ کَانَتْ وِسَادَتُهُمَا أَدَماً حَشْوُهَا لِیفٌ قَالَ وَ کَانَ صَدَاقُهَا دِرْعاً مِنْ حَدِیدٍ
ترجمه: ابو العبّاس عبد اللَّه بن جعفر حمیرى قمى (ح 310 ه) در قرب الاسناد، از امام‏ باقر علیه السّلام روایت کرده که گفت:
هنگامى که فاطمه و على علیهما السّلام ازدواج کردند زیرانداز آنها پوست گوسفند بود که هر گاه مى‏خواستند بخوابند آن را برمى‏گردانیدند و روى پشم آن مى‏خوابیدند، و متکاى آنان از پوستى بود که داخل آن را از لیف خرما پر کرده بودند.
و امام باقر علیه السّلام مى‏گفت: مهریه فاطمه علیها السّلام یک زره آهنى بود.

 الأمالی الطوسی  الْحَفَّارُ عَنِ الْجِعَابِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْعِجْلِیِّ عَنْ عَبَّادِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَطْلُبُنِی فَقَالَ أَیْنَ أَخِی یَا أُمَّ أَیْمَنَ قَالَتْ وَ مَنْ أَخُوکَ قَالَ عَلِیٌّ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ تُزَوِّجُهُ ابْنَتَکَ وَ هُوَ أَخُوکَ قَالَ نَعَمْ أَمَا وَ اللَّهِ یَا أُمَّ أَیْمَنَ لَقَدْ زَوَّجْتُهَا کُفْواً شَرِیفاً وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ‏
ترجمه: شیخ طوسى در امالى به سندش از على علیه السّلام روایت کرده:
روزى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به دنبال من مى‏گشت، پس گفت: اى امّ ایمن! آیا مى‏دانى برادرم کجاست؟ امّ ایمن گفت: برادرت چه کسى است؟ فرمود: على علیه السّلام، گفت: اى رسول خدا! آیا دخترت را به ازدواج برادرت درآوردى؟! فرمود: بله، اما به خداوند سوگند اى امّ ایمن، او را به همسرى مردى درآوردم که کفوى شریف و آبرومند در دنیا و آخرت است و او از مقرّبان مى‏باشد.

 الخرائج و الجرائح  رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا کَانَ وَقْتُ زِفَافِ فَاطِمَةَ ع اتَّخَذَ النَّبِیُّ ص طَعَاماً وَ خَبِیصاً وَ قَالَ لِعَلِیٍّ ادْعُ النَّاسَ قَالَ عَلِیٌّ ع جِئْتُ إِلَى النَّاسِ فَقُلْتُ أَجِیبُوا الْوَلِیمَةَ فَأَقْبَلُوا فَقَالَ النَّبِیُّ ص أَدْخِلْ عَشَرَةً فَدَخَلُوا وَ قَدَّمَ إِلَیْهِمُ الطَّعَامَ وَ الثَّرِیدَ فَأَکَلُوا ثُمَّ أَطْعَمَهُمُ السَّمْنَ وَ التَّمْرَ فَلَا یَزْدَادُ الطَّعَامُ إِلَّا بَرَکَةً فَلَمَّا أَطْعَمَ الرِّجَالَ عَمَدَ إِلَى مَا فَضَلَ مِنْهَا فَتَفَلَ فِیهَا وَ بَارَکَ عَلَیْهَا وَ بَعَثَ مِنْهَا إِلَى نِسَائِهِ وَ قَالَ قُلْ لَهُنَّ کُلْنَ وَ أَطْعِمْنَ مَنْ غَشِیَکُنَّ ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَعَا بِصَحْفَةٍ فَجَعَلَ فِیهَا نَصِیباً فَقَالَ هَذَا لَکَ وَ لِأَهْلِکَ وَ هَبَطَ جَبْرَئِیلُ فِی زُمْرَةٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ بِهَدِیَّةٍ فَقَالَ لِأُمِّ سَلَمَةَ امْلَئِی الْقَعْبَ مَاءً فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ اشْرَبْ نِصْفَهُ ثُمَّ قَالَ لِفَاطِمَةَ اشْرَبِی وَ أَبْقِی ثُمَّ أَخَذَ الْبَاقِیَ فَصَبَّهُ عَلَى وَجْهِهَا وَ نَحْرِهَا ثُمَّ فَتَحَ السَّلَّةَ فَإِذَا فِیهَا کَعْکٌ وَ مَوْزٌ وَ زَبِیبٌ فَقَالَ هَذَا هَدِیَّةُ جَبْرَئِیلَ ثُمَّ أَقْلَبَ مِنْ یَدِهِ سَفَرْجَلَةً فَشَقَّهَا نِصْفَیْنِ وَ أَعْطَى عَلِیّاً وَ قَالَ هَذِهِ هَدِیَّةٌ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَیْکُمَا وَ أَعْطَى عَلِیّاً نِصْفاً وَ فَاطِمَةَ نِصْفاً
ترجمه: قطب الدین سعید بن عبد اللَّه هبة اللَّه راوندى (571 ه) در کتاب الخرائج و الجرائح به صورت مرسل روایت کرده است:
هنگامى که وقت عروسى حضرت فاطمه فرا رسید پیغمبر اکرم غذایى از خرما و روغن که آن را خبیص مى‏گویند، تهیه کرد و به حضرت على فرمود: مردم را براى ولیمه فاطمه دعوت کن.
امیر المؤمنین علیه السّلام مى‏گوید: من نزد مردم آمدم و گفتم: بیایید و از ولیمه عروسى استفاده نمایید! وقتى مردم آمدند، رسول خدا فرمود که ده نفر ده نفر سر سفره حاضر شوند. پیامبر خدا پس از اینکه غذا به آنان داد روغن و خرما هم به ایشان عطا کرد. غذا همچنان برکت مى‏کرد، هنگامى که غذاى مردها را داد متوجه غذا شد و آب دهان مبارک خود را به آن زد و از خدا خواست که به آن برکت دهد و از آن غذا براى زنانش فرستاد و فرمود: بخورید.سپس پیغمبر خدا کاسه‏اى خواست و مقدارى غذا در میان آن ریخت و به من فرمود:
این غذا براى تو و زوجه‏ات مى‏باشد.
آنگاه جبرئیل با گروهى از ملائکه نازل شدند و هدیه‏اى آوردند.
رسول خدا به امّ سلمه فرمود: این ظرف را پر از آب کن! بعدا به من فرمود: یا على! نصف این آب را بیاشام! سپس به فاطمه فرمود: تو نیز مقدارى از این آب را بیاشام! آنگاه پیامبر خدا باقیمانده آن آب را گرفت و به صورت و گلوى فاطمه پاشید.
رسول خدا پس از این جریان سبدى را باز کرد و مقدارى نان قندى و موز و کشمش در میان آن بود پس از آن فرمود: اینها هدیه جبرئیل است. سپس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم یک گلابى را که فرمود: هدیه بهشتى است، دو قسمت نمود، یک قسمت آن را به على و قسمت دیگرش را به فاطمه زهرا عطا کرد.

مکارم الأخلاق  عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ لَمَّا تَزَوَّجَ عَلِیٌّ فَاطِمَةَ بَسَطَ الْبَیْتَ کَثِیباً وَ کَانَ فِرَاشُهُمَا إِهَابَ کَبْشٍ وَ مِرْفَقُهُمَا مَحْشُوَّةٌ لِیفاً وَ نَصَبُوا عُوداً یُوضَعُ عَلَیْهِ السِّقَاءُ فَسَتَرَهُ بِکِسَاءٍ
عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ أَدْخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ عَلَى عَلِیٍّ وَ سِتْرُهَا عَبَاءَةٌ وَ فَرْشُهَا إِهَابُ کَبْشٍ وَ وِسَادَتُهَا أَدَمٌ مَحْشُوَّةٌ بِمَسَدٍ
بیان قال الفیروزآبادی المسد حبل من لیف أو لیف المقل أو من أی شی‏ء کان‏
ترجمه: شیخ ابو نصر طبرسى در مکارم الاخلاق از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که گفت:
هنگامى که على علیه السّلام فاطمه علیها السّلام را تزویج نمود در خانه‏اش فرشى از ماسه پهن کرد، و تشک آنها یک پوست گوسفند بود، و متّکاى آنها پوستى بود که داخل آن را از لیف خرما پر کرده بودند، و رخت آویزى در خانه نصب کرد که بر آن مشک آب را آویزان مى‏کردند، و بر درب خانه نیز پرده‏اى نصب نمود.
و حسین بن نعیم از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فاطمه را در حالى به خانه على فرستاد که روپوش او یک عبا، و زیر انداز او از پوست خرما و متّکاى او پوستى بود که داخل آن را از لیف خرما پر کرده بودند.

 الکافی عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ رَفَعَهُ قَالَ لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ قَالُوا بِالرِّفَاءِ وَ الْبَنِینَ قَالَ لَا بَلْ عَلَى الْخَیْرِ وَ الْبَرَکَةِ
إیضاح قال الجزری فیه نهى أن یقال للمتزوج بالرفاء و البنین الرفاء الالتیام و الاتفاق و البرکة و النماء و إنما نهى عنه کراهیة لأنه کان من عادتهم و لهذا سن فیه غیره‏
ترجمه: کلینى به طور مرفوع از محمّد بن خالد برقى روایت کرده است:
هنگامى که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فاطمه را براى على علیهما السّلام تزویج نمود مردم گفتند: به امید همدلى و همسرى و فرزندان بسیار، و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: بلکه به امید خیر و برکت.


مصطفی (پاسخگوی دینی) ::: پنج شنبه 88/8/21::: ساعت 7:40 عصر

<      1   2   3   4   5   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 16


کل بازدید :181103
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : علی (کارشناس دینی)[60]
نویسندگان وبلاگ :
مصطفی (پاسخگوی دینی)
مصطفی (پاسخگوی دینی)[36]

مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
بیعت[2] . عرفان[2] . عشق . عقوبت الهی . علت دیدار حضرت موسی و حضرت خضر علیهما السلام . غیب . قرآن . کرامات امامان . گناهان انسان . گناهان شیعیان . مراجعه به حدیث . مرتد شدن مسلمان . مشورت عمر با امام علی(ع) . ملاک پذیرش روایات . موسیقی . نبوت . نماز جماعت . همسران پیامبر(ص) . وب گردی . وراثت امامان شیعه . ولایت فقیه . یزید . کعبه،تخریب . آیا ابلیس از فرشتگان بود؟ . اثبات خدا . اجبار در حجاب . اختیار . ازدواج . ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(س) . اصولی و اخباری . اظهار مکاشفات . اعجاز قرآن . افراط و تفریط . ام الصبیان . امام سجاد علیه السلام . امام سجادعلیه السلام . امامت . امامت ائمه افضلتر از مقام نبوت انبیا . انسانهای ما قبل حضرت آدم علیه السلام . اهمیت یک حدیث . اولین کتاب اصولی شیعه . بازدارندگی . بازی با کلمات . بدبینی . برزگان سرشناس شیعه . برهان وجوب و امکان . پیامبر . تحریف . تحریف قرآن . تحصیل . تخصص . تصوف . تصوف در اسلام . توسل . جبر . جن و تاثیر آن در انسان . جنگ با ایران . جنین و عدم اطلاع از جنسیت . حدیث شناسی . حدیث یو م الدار . حره . حضرت خضر علیه السلام . حضرت زهرا(س) . حضرت علی علیه السلام . حضور قلب . داستان . دست خدا . دعا . دعا نویسی . دوست . دوست داشتن . دوستی . دین . دین زوری . زنان . سقیفه . سیاست و اسلام . شهوت . شور مومنانه . شیعه . شیعیان . صیغه . عدم ذکر نام ائمه در قرآن . عدم گناه کردن پیامبران .
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<