سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیامبر صلی الله علیه و آله از مغلطه کاری منع فرمود . [معاویه]

چکیده ای از اسلام

به چه دلیل اسلام همراه سیاست است؟

مشکلات در جامعه اسلامی برای چیست؟

آیا برای حکومت نباید منتظر حضرت مهدی شد؟

مبانی حکومت اسلامی در قرآن

علل عقب افتادگی و راه جبران آن

دموکراسی در اسلام

آیا ایران دارای حکومت اسلامی است؟

حتی کفار در جامعه اسلامی باید قوانین اسلامی را رعایت کنند!

دلیل همراه بودن سیاست با اسلام

روشن ترین گواه این گفتار , روش پیامبر گرامى در دوران پر فراز و نشیب رسالت است . با مطالعه گفتار و کردار رسول خدا , بسان آفتاب , روشن مى گردد که آن حضرت , از آغاز دعوت  خـویـش , درصدد پدید آوردن یک حکومت نیرومند , بر پایه ایمان به خدا بود که توانایى پى ریزى طرح ها و برنامه هاى اسلام را داشته باشد . شایسته است در اینجا به برخى از شواهدى که بیانگر این همت بلند پیامبر است ,اشاره کنیم .
پـیامبر , پایه گذار حکومت اسلامى است:
1 - آنگاه که رسول خدا ماموریت یافت تا دعوت خود را آشکار سازد , با روش هاى گوناگون , به تشکیل هسته هاى مبارزه و هدایت و گردآورى نیروهاى مـسـلـمـان پـرداخت ودر این راستا , با گروه هایى که از دور و نزدیک به زیارت کعبه مى آمدند , مـلاقات مى کرد و آنان را به سوى اسلام دعوت مى نمود و در این میان , با دو گروه از مردم مدینه در محل عقبه به گفتگو نشست و آنان پیمان بستند تا آن حضرت را به شهرخود دعوت کنند و از او حـمـایـت نـمـایـند  و بدین سان , نخستین گامهاى سیاستگذارى آن حضرت , در جهت  تاسیس دولت اسلامى , برداشته شد .

2 - رسـول خدا , پس از هجرت به شهر مدینه اقدام به پایه گذارى و تشکیل یک سپاه نیرومند و با صلابت پرداخت , ارتشى که در دوران رسالت وى , در هشتاد و دو نبردگوناگون , شرکت نمود و با پیروزى هاى درخشان خود , موانع تشکیل حکومت اسلامى رااز سر راه اسلام برداشت .

3 - پـس از استقرار حکومت اسلامى در مدینه , پیامبر صلى اللّه علیه و آله با اعزام سفیران و ارسال نامه هاى تاریخى , با قطبهاى نیرومند سیاسى و اجتماعى عصر خود ,ارتباط برقرار کرد و با بسیارى از سران گروه ها , پیمان اقتصادى , سیاسى و نظامى بست . تاریخ زندگانى پیامبر صلى اللّه علیه و آله ویژگى هاى نامه هاى آن حضرت به : کسرى امپراطور ایـران , قـیـصـر پـادشـاه روم , مـقـوقس سلطان مصر , نجاشى فرمانرواى حبشه و دیگر زمامداران آن زمان را ضبط نموده است . برخى ازمحققان , اکثر نامه هاى یاد شده را در رساله اى جداگانه گرد آورده اند .

4 - رسول خدا به منظور پیشبرد اهداف اسلام و انسجام هر چه بیشتر پایه هاى حکومت اسلامى , براى بسیارى از قبایل و شهرها فرمانروا تعیین کرد . بـه عـنـوان مثال نمونه اى از اقدام آن حضرت در این زمینه را مى آوریم :پیامبر گرامى , رفاعه بن زیـد را بـه عـنوان نماینده خود , به سوى قبیله خویش ,اعزام نمود و طى نامه اى چنین نگاشت :  به نام خداوند بخشنده مهربان , این نامه اى است از محمد پیامبر خدا براى رفاعه بن زید . من او را به جانب قوم خود و توابع گسیل داشتم تا آنان را به سوى خدادعوت کند . پـس هـر کس دعوت وى را بپذیرد , از حزب خدا و پیامبر خواهد بود و هرکس از او روى بگرداند , تنها دو ماه فرصت امان دارد.

با در نظر گرفتن اینگونه رفتارها و اقدام ها از پیامبر صلى اللّه علیه و آله شکى نیست که وى از آغاز بـعـثـت , درصدد تشکیل یک حکومت نیرومند بوده تا در پرتو آن ,احکام جهان شمول اسلام , در تمام زوایاى زندگانى جوامع بشرى , تحقق یابد . آیـا کارهایى از قبیل پیمان بستن با گروه ها و قبایل متنفذ , بنیان گذارى ارتشى نیرومند , اعزام سـفـیـر به کشورهاى مختلف , هشدار دادن به پادشاهان و فرمانروایان و مکاتبه با آنان , و گسیل داشتن استانداران و فرمانداران به شهرها و بخشهاى دور و نزدیک و امثال این کارها , جز سیاست  - بـه معناى تدبیر و اداره شوون جامعه - نام دیگرى دارد ؟
دلیل عقلی

ایـن در سـرشت خردمندان است که از رهبرى پیروى نمایند , تا آنان را از ستم کردن بر  یکدیگر باز دارد و به هنگام نزاع , آنان را از هم جدا سازد و اگرفرمانروایان نباشند , مردم پراکنده و  آشفته مى گردند و کارآمدى خود را از دست مى دهند.
دلیل شرعی

دلیل شرعى بر واگذارى کارها به ولى و فرمانرواى در دین , وارد شده ,خداوند بزرگ  مـى فرماید : اى ایمان آورندگان , از خدا و پیامبر و صاحبان امرپیروى کنید ) پس خدا پیروى از  صاحبان امر را بر ما واجب فرموده و آنان پیشوایان و فرمانروایان بر ما هستند .  شـیـخ صدوق به نقل از فضل بن شاذان روایت مى کند که به امام على بن موسى الرضاعلیه السلام  منسوب است , در ضمن این روایت بلند , فرازهایى از سخنان آن حضرت پیرامون ضرورت تشکیل  حـکـومت , وجود دارد که برخى از آنها را یادآور مى شویم:

مـا هیچ گروه و امتى را نمى یابیم که بدون فرمانروا و رئیس , بتواند به زندگى وبقاى خود  ادامه دهد ; فرمانروایى که در شوون دین و دنیا به او نیاز است .  پس ,از حکمت خداوند حکیم به دور است که مردم را از آنچه بدو نیاز دارند و بدون آن نمى توانند  روى پاى خود بایستند , فرو گذار نماید .  پس مردم , همراه با فرمانروابا دشمنان خود مى جنگند و به حکم او , غنیمت ها و دست آوردهاى در  جـنـگ را تـقسیم مى کنند و به فرمان او , نمازهاى جمعه و جماعت را بر پا مى دارند و حاکم است  که ستمگران را از ستمدیدگان , باز مى دارد.
فقه اسلامی

با بررسى فراگیر فقه اسلامى نیز روشن مى گردد که بخش بزرگى از قوانین شرعى , بدون بر پا  کردن یک حکومت نیرومند , تحقق نمى پذیرد .  اسلام , ما را به جهاد و دفاع و داد خواهى از ستمگر و حمایت از ستمدیده و اجراى حدود و تعزیرات  شـرعـى و امر به معروف و نهى از منکر در چهارچوبى گسترده وبرقرارى یک نظام مالى مدون و  پـاسـدارى از وحـدت جـامـعـه اسـلامـى , دعوت مى کند و روشن است که اهداف یاد شده بدون  برخوردارى از یک نظام توانا و حکومت منسجم ,نمى تواند جامعه عمل بپوشد ; زیرا حمایت از شرع  مقدس و دفاع از حریم اسلام , به ارتشى سازمان یافته نیاز دارد و تشکیل یک چنین سپاه نیرومند ,  مستلزم برپایى حکومتى قوى بر پایه ارزشهاى اسلامى است .  هـمـچـنـیـن , اجـراى حدود و تعزیرات به منظور برپا داشتن فرایض و پیشگیرى از گناهان و نیز  گـرفـتـن حـق سـتـمـدیدگان ازستمکاران و سایر موارد یاد شده , بدون یک نظام و تشکیلات  هماهنگ و توانا , امکان پذیر نمى باشد و یا موجب آشوب و هرج و مرج مى گردد .  گرچه دلایل لزوم برپایى حکومت در اسلام , به آنچه بیان گردید , محدود نمى شود ولى از دلایل  یـاد شـده بـه خـوبـى روشن مى گردد که نه تنها دین از سیاست جدا نیست , که تشکیل حکومت  اسـلامـى بر پایه نظام ارزشى شرع انور , یک ضرورت غیر قابل اجتناب ووظیفه جوامع اسلامى در  سراسر جهان مى باشد .
مشکلات در جامعه اسلامی

صرف تشکیل حکومت و نظامی اسلامی با رهبران صالح الهی و داشتن اهداف والا هرگز باعث تحقق جامعه ای ایده ال و مطلوب از هر نظر و عاری از هرگونه مشکلی نمی گردد، به عبارت دیگر در این پروسه تشکیل حکومت اسلامی با ساختار سیاسی و حقوقی مطابق با تعالیم اسلامی فقط شرط لازم است ولی هرگز شرط کافی نیست بلکه نیازمند علل و عوامل دیگری از جمله فراهم بودن سایر شرایط و زمینه های انسانی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... است.

آیا می توان در اسلامی بودن حکومت پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) تردید کرد؟ ولی با این حال آیا تمامی افراد آن جامعه از نظر دینی تکامل یافتند و یا این که تمامی مشکلات جامعه حل شد؟ امام علی(ع) چقدر از کمبود یاران وفادار و عدم همکاری مردم گله و شکایت می کند و از وجود مشکلات گوناگون در جامعه خویش شکوه می کند و...

و نمونه دیگر شکایت هایی که نزد امیرالمومنین ارائه میشد از بعضی حکام محلی نشان دهنده بی عدالتی بوده که حضرت در مقابل این شکایت ها سریع آن حاکم را عزل می کرده و از عمل او بیزاری میجسته

در واقع حکومت دو رکن دارد
الف) قوانین و ساختار  که الهی بوده و مشکلی نداشت
ب) مجریان   برای اداره حکومت افرادا زیادی دخیل هستند و هر کس در هر مرتبه ای تخلف کند به جامعه آسیب میرساند     به هر حال حکومت نیاز به افراد زیادی دارد.
شما مجبورید از افراد زیادی در رده های مختلف استفاده کنید و نمیتوانید بگویید همه این رده ها به دست معصوم باشد.
حتی اگر یک نانوا هم تخلف کند به سلامت جامعه آسیب میرساند.
حضرت علی (ع) در اجرای عدالت با مقاومت گردن کلفتان مواجه شد و ناچار به جنگ با تعدادی از آنها گردید پس میبینید که حضرت افراد شایسته و لازم را نداشته و اگر چه ایشان معصوم بودند اما در جامعه ......
کوتاهی های مردم را نیز باید در نظر گرفت داستان غارتهای لشگر معاویه و ستم در حق شهروندان جامعه اسلامی به گردن همین شهروندان بود که در مقابل جنگ با معاویه سستی کردند.

سعی و کوشش ملاک است

آنچه که از حکومت اسلامی در همه احوال مورد توقع و انتظار است، عزم جدی و استفاده از تمامی توان خود در تحقق این اهداف است که در این باره با قاطعیت باید گفت که نظام اسلامی ایران از ابتدا تاکنون سعی و توان خود را در این راه مبذول داشته و حقا" دستاوردهای مثبت بسیار زیادی را در عرصه های گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و... به دنبال داشته است که از دید هیچ فرد آگاه منصفی نمی تواند پوشیده بماند.

برای آگاهی بیشتر ر.ک:
1- چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی در ایران، محمد باقر حشمت زاده، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1378، صص 325 - 380
2- انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، نشر معارف، 1380، صص 157 - 168
حکومت حضرت مهدی (عج)

حکومت اسلامی دارای مراتبی است، بالاترین مرتبه آن حکومتی است که در تمامی عرصه ها از ساختار سیاسی، قوانین و مقررات آن گرفته تا سایر عملکردهای مسؤولین و کارگزاران، منطبق با آموزه ها و ارزش های دینی باشد و بتواند این آموزه ها و ارزش ها را در سطوح مختلف جامعه به صورت کامل محقق سازد که این در زمان امام زمان(عج) تحقق خواهدیافت و ما هرگز مدعی این چنین حکومتی نبودیم (چون چنین حکومتی بعد از فراهم بودن سایر شرایط و زمینه ها و با کمک امدادهای غیبی قابل تحقق است) اما در راستای دستیابی به آن حرکت می کنیم.
موانع

کسی منکر مشکلات و کمبودها نیست اما باید اینها را با وضعیت قبل از انقلاب در عرصه های مختلف جامعه و همچنین با وضعیت سایر کشورهای همانند و مشکلات جوامع انسانی کنونی، مقایسه و موانع داخلی (از قبیل مشکلات ناشی از ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی قبل از انقلاب و...) و بین الملل و پیدایش متغیرهای جدیدی از قبیل جنگ تحمیلی و پیامدهای آن، رشد سریع جمعیت، تورم و مشکلات اقتصاد جهانی، دوران سازندگی، تهاجم فرهنگی و تغییر ارزشهای جامعه و گسترش فرهنگ مادی، تجمل گرایی، تغییر الگوی مصرف و... را در نظر گرفت و بعد با توجه به آمارها و شاخص های دقیق، به ارزیابی و قضاوت نشست
خلاصه

براساس مطالب فوق مشخص می شود که کارآمدی دین اسلام بستگی به فراهم بودن زمینه ها و بسترهای مورد نیاز آن است و به هر میزان این بسترها فراهم تر باشد دین در عرصه های مختلف کارآمدتر خواهد بود. بر این اساس از وجود برخی مشکلات در جامعه نمی توان اسلامی نبودن حکومت و اغفال مردم و... را نتیجه گرفت چه بسا حکومتی اسلامی باشد ولی به علت فقدان بسترهای مناسب از کارآمدی کامل برخوردار نباشد.
مضافا" بر این دستاوردهای عظیم انقلاب در عرصه های مختلف کارآمدی نظام اسلامی را به اثبات رسانیده است
آیا دین برای اداره امور دنیوی افراد بشر، برنامه و راهکارهای مشخصی دارد؟

آیا دین در مسایل سیاسی و حکومتی به بیان سلسله ای از وظایف و تکالیف پرداخته و همانگونه که در مسایل عبادی و تجاری، واجب و حرام رسیده در این امور هم واجبات و محرمات داریم یا خیر؟ آیا اسلام بشر را در انجام و ترک افعال سیاسی و حکومتی، آزاد گذاشته و امور سیاسی را از مباحات دانسته است؟ آیا اگر دین به اینگونه امور توجه کند، صبغه خدایی و اخروی بودن خود را از دست می دهد و دنیوی می شود یا این که به همان دلیل خدایی و اخروی بودن باید به اینگونه امور توجه جدی کند و برای هموار کردن راه زندگی سعادتمندانه اخروی و تقرب به خدا، مردم دیندار را به تشکیل حکومتی تشویق کند که معیارها و ضوابط خود را از دین بگیرد، مجری احکام خدا باشد و در عین حال از تزکیه و تعلیم انسان ها چیزی دریغ ندارد؟

حضرت امام(ره) در این باره می‏فرمایند: «اسلام دین سیاست است با تمام شئونی که سیاست دارد ـ این نکته برای هر کسی که کمترین تدبری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند آشکار می‏گردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جداست، نه دین را شناخته و نه سیاست را.»، (صحیفه نور، ج 1، ص 6)
اسلام از سیاست جدا نمی شود!

با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن روشن می‏گردد که اسلام دینی است جامع و همه سونگر که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستی دعوت نموده و دستورات اخلاقی و مربوط به خودسازی فردی را دارد احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و مربوط به اداره صحیح جامعه روابط بین‏المللی، حقوقی و... داراست و مقررات قضایی، حقوقی، روابط اجتماعی، مسائل اقتصادی، تربیتی و ... دارد

و بدیهی است که اجرا و پیاده کردن چنین احکام و دستوراتی بدون قدرت اجرایی امکان پذیر نیست و حکومت دینی به معنای صحیح آن حکومتی است که جامعه را بر اساس قوانین الهی اداره کند و زمینه‏های رشد و استعدادها و امکان رسیدن انسانها به کمال و ایجاد جامعه‏ای برین صالح و شایسته را برای مردم آماده کند و با فسادهای اخلاقی اجتماعی و ... مبارزه کند.

قرآن کریم در وصف مردان الهی فرموده : «الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه و اتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور»، (حج، آیه 41) سیره و روش رسول اکرم(ص) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست وخود آن ضمن تشکیل حکومت مسؤولیت اجرایی و قضایی آن را بر عهده داشت. امیرالمومنین علی(ع) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد و حکومت کوتاه‏مدت امام حسن(ع)، قیام خونین امام حسین(ع) و مشروع ندانستن حکومت‏های وقت از سوی دیگر امامان(ع) همه بیان کننده این واقعیت هستند که تشکیل حکومت از ضروریات دین اسلام است
سیاست در قرآن

آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد؛ از جمله:

1- «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس؛ به راستی که پیامبران را با پدیده‏های روشن‏گر فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم به دادگری برخزیند و آهن را که در آن نیروی سخت و سودهای فراوان برای مردم است پدید آوردیم»، (حدید، آیه 25).

2- «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوّامین لله شهداء بالقسط؛ ای مؤمنان برای خدا برخیزید و به عدل شهادت دهید»، (مائده، آیه 8).

3- «ولقد بعثنا فی کل امه رسولاً ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت؛ و به راستی در هر امتی پیامبری فرستادیم که خداوند را بندگی کنید و از بندگی طاغوت دوری جویید»، (نحل، آیه 36).

4- «و ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیّا واجعل لنا من لدنک نصیرا؛ چیست شما را که در راه خدا و ضعیف شدگان جامعه، از مردان، زنان و کودکان کارزار نمی‏کنید؟! آنان که می‏گویند: پروردگارا! ما را از این قریه (جامعه) بیرون بر و رها ساز که اهلش ستمکار است و قرار ده برای ما از جانب خودت سرپرست و یاوری و قرار ده از نزد خودت یاری کننده‏ای»، (نساء، آیه 75).

5- «اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم؛ اطاعت کنید از خدا و پیامبر و صاحبان فرمان از خودتان»، (نساء، آیه 59).

و آیات متعدد بسیاری که در آنها سخن از کتاب، میزان، آهن و منافع آن، شهادت به قسط و داد، دوری از طاغوت، جنگ در راه خدا و مستضعفان، نجات محرومان، هجرت در راه خدا و.. از مقوله‏های اجتماعی است که در کتاب الهی آن فرمان داده شده است
مبانی حکومت اسلامی در قرآن

در اینجا تنها به مهمترین مبانی اندیشه‏های سیاسی مربوط به تشکیل حکومت و ارتباط دین و سیاست اشاره می‏شود:

1- اثبات حاکمیت ولایت و سرپرستی همه‏جانبه مادی و معنوی، دنیوی و اخروی برای خدا، رسول و اولیای خاص او، (مائده، آیه 55 - یوسف، آیه 40 - مائده، آیه 42 و 43).

2- اثبات امامت و رهبری سیاسی - اجتماعی برای پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبین از ناحیه آنان، (نساء، آیه 58 و 59 - مائده، آیه 67).

3- اثبات حکومت و خلافت در زمین برای برخی از پیامبران گذشته مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع)، (ص، آیات 20 و 26 - نمل آیات 26 و 27 - نساء، آیه 54).

4- قرآن، داوری و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهی معرفی می‏کند، نساء، آیات 58 و 65 - مائده، آیه 42 - انبیاء، آیه 78 - انعام، آیه 89).

5- دعوت به کار شورایی و جمعی کردن، (شوری، آیه 38 - آل عمران، آیه 159).

6- مبارزه با فساد و تباهی، ظلم‏زدایی و عدل‏گستری جزو وظایف اصلی اهل ایمان است، (بقره، آیه 279 - هود، آیه 113 - نساء، آیه 58 - نحل، آیه 90 - ص، آیه 28 - حج، آیه 41).

7- احترام به حقوق انسان‏ها و کرامت‏بخشی به انسان از اصول سیاست ادیان الهی است، (اسراء، آیه 70 - آل عمران، آیه 19 - نساء، آیه 32).
 8- امر به جهاد و مبارزه با طاغوت‏ها، مستکبران و ستمگران و نیز تهیه امکانات دفاعی، (بقره، آیه 218 - تحریم، آیه 9 - نساء، آیه 75 - انفال، آیه 60 - اعراف، آیه 56).

9- عزت و آقایی را مخصوص خدا واهل ایمان دانستن و نفی هرگونه سلطه‏پذیری و ذلت، (منافقون، آیه 8محمد، آیه 35 - هود، آیه 113 - آل عمران، آیه 146 و 149)
10- تبیین و تعیین حقوق متقابل والی و مردم، (نهج‏البلاغه، خطبه 216، ص 335 و 336).

11- اثبات سلطنت و حکومت برای برخی از حاکمان صالح و عادل، مانند طالوت و ذوالقرنین، (بقره، آیه 246 و 247 - کهف، آیات 83 - 98).

12- اختصاص دادن حقوق مهم و کلان مالی به ولی امر مسلمین و حکومت اسلامی جهت مصرف در مصالح جامعه، (اصول کافی، باب صلة الامام و باب الفی‏ء والانفال و تفسیر الخمس).

از آنچه گذشت روشن می‏شود که جدایی دین از سیاست در مورد اسلام به هیچ وجه صادق نیست و بخش عظیمی از معارف و آموزه‏های اسلامی شامل مسائل سیاسی و اجتماعی است.

به تعبیر حضرت امام در میان حدود 57، 58 کتاب فقهی، تنها 7،8 تای آنها مربوط به مسائل عبادی صرف است و بقیه آنها در حوزه مسایل سیاسی، اجتماعی، قضایی و مناسبات اساسی است.

بنابراین هم بر اساس متون اسلامی و هم بر اساس مراجعه به سیره بزرگان دین، ثابت می شود که هر فرد مسلمان، وظایفی فراتر از احکام عبادی، مسائل معنوی و تکالیف فردی بر عهده داشته و موظف است تا در قبال جامعه و مسائل و موضوعات سیاسی و مربوط به اداره جامعه اسلامی حساس و نهایت اهتمام را داشته باشد

 سیاست و اسلام و عقل

دستیابی به کمال واقعی و معنویات به جز از طریق عمل به وظایف و تکالیف الهی آن هم در تمامی زمینه ها (اعم از فردی و اجتماعی) میسر نیست و هرگونه کوتاهی و قصور در انجام برخی از این وظایف به همان اندازه انسان را از دستیابی به کمال حقیقی باز می دارد. آیا زندگی و سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)  و حضور آنان به تمامی عرصه های جامعه از حکومت تا جهاد و شهادت بهترین الگو برای کسانی که به دنبال معنویات هستند، نیست؛

به علاوه کسب معنویات جز از طریق مجاهدت و پیروز بیرون آمدن از امتحانات مختلف الهی آن هم در میادین مختلف جامعه، حاصل نمی شود وگرنه گوشه گیری و ادعای کسب معنویت، ارزشی نداشته و آب در هاون کوبیدن است.

از سوی دیگر این چنین نیست که سیاست لزوما با مسائل ضد اخلاقی و معنویات آمیخته باشد، زیرا آمیختگی سیاسی با مسائل ضد اخلاقی و مغایر با معنویات، هنگامی پیش می آید که سیاست از ارزش های الهی دور باشد (عمید زنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، ص 49).

سیاستی که بر پایه عدل و انصاف باشد، از متن دین است و سیاستی که مبتنی بر حیله و تزویر باشد با دین تضاد خواهد داشت  (آیت الله معرفت، ولایت فقیه، ص 22).
سیاست دینی نه تنها از آلودگی به مسائل ضد اخلاقی منزه است بلکه خود منبعث از آموزه های دین و در واقع عمل به تکالیف و وظایف دینی است که در کسب معنویت و رشد روحی و معنوی بشر بسیار حائز اهمیت است.

نتیجه آن که دخالت در سیاست، از وظایف و تکالیف الهی است و این نه تنها با کسب معنویات مغایرت ندارد بلکه گامی مؤثر در این زمینه است و نکته مهم این که باید سعی کنیم تمامی افعالمان اعم از سیاسی و غیر سیاسی صبغه الهی داشته باشد.
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
انتظار بشر از دین، عبدالله نصیری
انتظارات بشر از دین، عبدالحسین خسروپناه
رابطه دین و سیاست، ایرج میر
کتاب نقد، شماره 2 و 3
دین و پیشرفت

در اینجا لازم است میان دین اصیل و ناب و خالص  - که از طرف خداوند به عنوان برنامه‏ای کامل برای زندگی بشر آمده است - با عقاید موهوم و خرافات - که ساخته دست بشری بوده و به عنوان دین معرفی می‏گردیده، (مانند عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگی مردم) - تفکیک قائل شد؛

 زیرا نفس دین که در جهت رشد و تعالی و تکامل و پیشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگی باشد و بر علم، دانش، کار و تلاش نیز توصیه و تأکید دارد؛ هرگز نمی‏تواند عامل عقب‏ماندگی و انحطاط باشد و شواهد و دلایل بسیاری را می‏توان برای اثبات این موضوع اقامه نمود که بعضی از آنها عبارت است از:

 1. پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرون متمادی و صدور آن به کشورهای دیگر - از جمله کشورهای اروپایی - نشان می‏دهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نمی‏شود،؛ بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالایی از پیشرفت و رشد می‏گردد.

 2. تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که به این گرفتاری مبتلایند؛ بلکه کشورهای غیر اسلامی و غیردینی و سکولار بسیاری نیز به دلایلی  - از جمله سلطه استعمار - در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده‏اند.

3. در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالایی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره آورد توسعه بهره می‏گیرند و عده زیادی در فقر زندگی می‏کنند4
 4. به رغم رشد و ترقی تمدن غرب در بعضی از زمینه‏ها، از دیگر سو انحطاطات و بحران‏های جدی دیگری در کنار آن پدید آمد که بشریت را در ورطه خطرناکی قرار داده و فریاد متفکران و اندیشمندان را بلند کرده است.

5. بسیاری از دانشمندان غربی و پدید آورندگان تمدن جدید غرب نیز دین‏گرا می‏باشند، هر چند تمدن نوین بر پایه دین‏گرایی بنیان نهاده نشده است.

علل عقب افتادگی

 این مسأله علل و ریشه‏های تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است.

که به صورت اختصار به بعضی از آنها اشاره می‏شود:
1. تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمی‏گرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می‏کردند، هم‏اکنون نیز می‏توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ چرا که اگر به جای درگیری‏های بیهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، اینک نیز می‏توانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن‏آوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند.

2. آنچه که موجب عقب‏ماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته، فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلط از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقب‏ماندگی شده؛ وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشه‏های صوفی‏گرانه و برخی انحرافات دیگر فکری - که معلول التقاط است - نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است.

 3. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت‏های دینی، مسیر رشد تعالی را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیاپرستی، سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند

4. وجود نظام‏های سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه‏های عمومی مسلمانان در جهت خوش‏گذرانی و... بودند، وجود این نظام‏ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیم‏الشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظام‏های سیاسی، در شخصیت و منش انسان‏ها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیان‏باری داشتند.

5. هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها.

6. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ‏های داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون، ناسیونالیزم، پان‏عربیسم و به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بین الملل اسلامی.
عوامل پیشرفت‏

باید دانست: کشورهای غربی هرگز بعد از کنار گذاشتن دین به این همه رشد و... دست نیافته‏اند؛ بلکه عوامل بسیاری می‏تواند موجب پیشرفت و رکود شود که اساسی‏ترین آنها تلاش و فعالیت در جهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات می‏باشد که خداوند در اختیار بشر نهاده است

علت پیشرفت غرب هرگز دین‏گریزی نبوده؛ بلکه در آنجا خرافات در لباس دین آنان را به عقب‏ماندگی وامی‏داشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانع‏زدایی در جهت رشد و ترقی را ایفا نمود. لذا پیشرفت علمی و صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که بررسی تمام موارد آن مجالی وسیع می‏طلبد؛ ولی مختصرا به برخی از آنها اشاره می‏شود:

1. آشنایی غربی‏ها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگ‏های صلیبی و نیز مسافرت‏های جهانگردان (مانند مارکوپولو)؛

 2. رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود؛

3. کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن.

گفتنی است که اروپا در قرون وسطی، غرق در تاریکی جهل و خرافه‏ها بود. ارباب کلیسا با تلقین بعضی از عقاید موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمی‏داد؛ در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپایی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و... خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند. ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده‏های جهان را گمراهی تلقی می‏کردند، چنان‏که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و...) بود
راه پیش روی

در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است:
1. بالا بردن سطح شناخت و بینش‏های دینی در همه ابعاد آن،
2. تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژی‏ها،
3. ارتقای دانش و سطح علمی،
4. ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین‏الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه،
5. از میان برداشتن نظام‏های فاسد،
6. تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی،
7. اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی
دموکراسی 

براى ورود به هر بحث , در ابتدا باید مفردات آن بخوبى روشن شود .  واژه دمـوکـراسـى - که از آن به ( مردم سالارى ) نیز تعبیر مى شود - همچون واژه آزادى , توسعه  ,جامعه مدنى و 000 تعریف روشنى ندارد و مفهومى شناور و لغزنده را تداعى مى کند .  بـاید مقصود خود را از دموکراسى مشخص کنیم و به تعریف مشترکى از آن دست یابیم ,سپس آن  را با دین بسنجیم , تا به نتیجه درستى برسیم .  اگر مراد از دموکراسى آن باشد که هر قانونى را مردم وضع کردند , معتبر و لازم الاجراست و باید  محترم شناخته شود , چنین مفهومى قطعا با دین سازگار نیست .  زیرااز نظر دین حق حاکمیت و تشریع مختص به خداست ; [ ان الحکم الا للّه ] .  فـقـط خـداسـت کـه هـمـه مصالح و مفاسد انسان و جامعه را مى شناسد و حق قانونگذارى  وتـصـمـیم گیرى براى انسان را دارد و انسانها باید در مقابل امر و نهى الهى وقوانین دینى , فقط  پیرو و فرمانبردار بى چون و چرا باشند .  زیرا عبودیت خداوند ,عالیترین درجه کمال است و اطاعت از فرامین الهى سعادت آدمى را تامین  مى نماید .  بـنابراین دموکراسى و مردم سالارى اگر به معناى ارزش راى مردم در مقابل حکم خداوند باشد ,  هیچ اعتبارى ندارد , زیرا آنچه باید در مقابل آن خاضع و مطیع باشیم , فرمان خداست نه راى مردم  .  بنابراین , اگر مردم کشورى در وضعیتى خاص بر امر نامشروعى توافق نمایند و راى دهند - چنان  که در برخى از کشورهاى غربى این گونه است - در چنین موقعیتى قطعافرمان دین مقدم است ,  زیرا حکم خدا بر تشخیص مردم رجحان دارد .  اگـر راى مـردم رابـر حکم خدا ترجیح دهیم , عملا خدا را نپرستیده ایم و تابع فرمان او نبوده ایم  وربوبیت تشریعى خداوند را زیر پا گذاشته ایم , که این عمل با توحید منافات دارد

دموکراسى غربى به معناى بى نیازى از احکام دین و بسنده کردن به آراى جمعى است ,و این دقیقا  سرپیچى از اطاعت پروردگار به شمار مى آید .  اهمیت دادن به راى مردم در مقابل حکم الهى , روگرداندن از توحید و پذیرش شرک جدید دنیاى  معاصر است , که باید با این بت پرستى جدید مبارزه شود .
اگر منظور از دموکراسى این باشد که مردم در چارچوب احکام  الهى و قوانین شرعى درسرنوشت خود موثر باشند , چنین تعبیرى با دین مخالفت ندارد .  در قانون اساسى این معنا - بروشنى - تایید شده و مقصود امام امت که فرمودند : میزان راى مردم  است ,بدون تردید همین بوده است ; نه آنکه هر چه مردم خواستند - حتى اگر مخالفت حکم خدا  باشد - ارزش و اعتبار دارد .  مـیـزان , راى مـردم است تا زمانى که از قوانین الهى خارج نشود و با مبانى شرع مخالفتى نداشته  باشد ; در غیر این صورت , راى مردم ارزشى ندارد .  آیـه شـریفه [ و امرهم شورى بینهم ]  به این معنا نیست که مردم در همه چیزمى توانند نظر  بدهند و حلال و حرام خدا را با شور و گفتگو تغییر دهند ; بلکه طبق آیه شریفه [ و ما کان لمومن  و لا مـومـنه اذا قضى اللّه و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم ]  در احکامى که از سوى  خدا و پیغمبر صادر شده است , مومنان هیچ اختیارى در دخل و تصرف ندارند .

آیا ایران دارای حکومت اسلامی است؟
ما مى‌خواهیم آن نظامى، آن تشکیلاتى و آن حکومتى را که بتوان این هدفها را در آن محقق کرد، به وجود آوریم. این یک فرآیند طولانى و دشوارى دارد و شروعش از انقلاب اسلامى است...

بلافاصله بعد از آن، تحقق نظام اسلامى است. نظام اسلامى، یعنى طرح مهندسى و شکل کلى اسلامى را در جایى پیاده کردن. مثل این‌که وقتى در کشور ما نظام سلطنتى استبدادى فردى موروثى اشرافى وابسته برداشته شد، به جاى آن، نظام دینى تقوایى مردمى گزینشى جایگزین مى‌شود؛ با همین شکل کلى که قانون اساسى برایش معین کرده، تحقق پیدا مى‌کند؛ یعنى نظام اسلامى

بعد از آن‌که نظام اسلامى پیش آمد، نوبت به تشکیل دولت اسلامى به معناى حقیقى مى‌رسد؛ یا به تعبیر روشن‌تر، تشکیل منش و روش دولتمردان - یعنى ماها - به گونه‌ى اسلامى؛ چون این در وهله‌ى اول فراهم نیست؛ بتدریج و با تلاش باید به وجود آید. مسؤولان و دولتمردان باید خودشان را با ضوابط و شرایطى که متعلق به یک مسؤول دولت اسلامى است، تطبیق کنند

اکنون دولت باید اسلامى شود. دولت به معناى عام، نه به معناى هیأت وزرا؛ یعنى قواى سه‌گانه، مسؤولان کشور، رهبرى و همه. مرحله‌ى چهارم - که بعد از این است - کشور اسلامى است. اگر دولت به معناى واقعى کلمه اسلامى شد، آن‌گاه کشور به معناى واقعى کلمه اسلامى خواهد شد؛ عدالت مستقر خواهد شد؛ تبعیض از بین خواهد رفت؛ فقر بتدریج ریشه‌کن مى‌شود؛ عزت حقیقى براى مردم به وجود مى‌آید؛ جایگاهش در روابط بین‌الملل ارتقاء پیدا مى‌کند؛ این مى‌شود کشور اسلامى

ما در کدام مرحله‌ایم؟ ما در مرحله‌ى سومیم؛ ما هنوز به کشور اسلامى نرسیده‌ایم. هیچ کس نمى‌تواند ادعا کند که کشور ما اسلامى است. ما یک نظام اسلامى را طراحى و پایه‌ریزى کردیم - «ما»، یعنى همانهایى که کردند - و الان یک نظام اسلامى داریم که اصولش هم مشخص و مبناى حکومت در آن‌جا معلوم است. مشخص است که مسؤولان چگونه باید باشند. قواى سه‌گانه وظایفشان معین است. وظایفى که دولتها دارند، مشخص و معلوم است؛ اما نمى‌توانیم ادعا کنیم که ما یک دولت اسلامى هستیم؛ ما کم داریم. ما باید خودمان را بسازیم و پیش ببریم. ما باید خودمان را تربیت کنیم.

سخنرانی رهبر معظم انقلاب  در تاریخ 12- 9- 7

حتی کفار در جامعه اسلامی باید قوانین اسلامی را رعایت کنند!

دین غیر اجباری است اما امور حکومتی باید عمل شود اگر چه با اجبار
عدم تعرض به جان و مال دیگر شهروندان و گردن نهادن به قوانین حکومت امری بوده که پیامبر (ص) از دیگران طلب میکرد. و اگر کسی اسلام را نمیپذیرفت به عنوان کافر ذمی در جامعه پیامبر (ص) زندگی میکرد.

در واقع کافر دو نوع است :الف) ذمیب) حربی

کافر حربی با شما سرجنگ دارد که باید کنترل شود اما کافر ذمی یعنی اینکه پذیرفته به قوانین جامعه احترام بگذارد .
و حتما معترف هستید که قانون باید در برابر همه یکسان باشد و الا نظمی در جامعه نمی ماند.




علی (کارشناس دینی) ::: چهارشنبه 88/2/16::: ساعت 3:37 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 6


بازدید دیروز: 17


کل بازدید :181069
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : علی (کارشناس دینی)[60]
نویسندگان وبلاگ :
مصطفی (پاسخگوی دینی)
مصطفی (پاسخگوی دینی)[36]

مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
بیعت[2] . عرفان[2] . عشق . عقوبت الهی . علت دیدار حضرت موسی و حضرت خضر علیهما السلام . غیب . قرآن . کرامات امامان . گناهان انسان . گناهان شیعیان . مراجعه به حدیث . مرتد شدن مسلمان . مشورت عمر با امام علی(ع) . ملاک پذیرش روایات . موسیقی . نبوت . نماز جماعت . همسران پیامبر(ص) . وب گردی . وراثت امامان شیعه . ولایت فقیه . یزید . کعبه،تخریب . آیا ابلیس از فرشتگان بود؟ . اثبات خدا . اجبار در حجاب . اختیار . ازدواج . ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(س) . اصولی و اخباری . اظهار مکاشفات . اعجاز قرآن . افراط و تفریط . ام الصبیان . امام سجاد علیه السلام . امام سجادعلیه السلام . امامت . امامت ائمه افضلتر از مقام نبوت انبیا . انسانهای ما قبل حضرت آدم علیه السلام . اهمیت یک حدیث . اولین کتاب اصولی شیعه . بازدارندگی . بازی با کلمات . بدبینی . برزگان سرشناس شیعه . برهان وجوب و امکان . پیامبر . تحریف . تحریف قرآن . تحصیل . تخصص . تصوف . تصوف در اسلام . توسل . جبر . جن و تاثیر آن در انسان . جنگ با ایران . جنین و عدم اطلاع از جنسیت . حدیث شناسی . حدیث یو م الدار . حره . حضرت خضر علیه السلام . حضرت زهرا(س) . حضرت علی علیه السلام . حضور قلب . داستان . دست خدا . دعا . دعا نویسی . دوست . دوست داشتن . دوستی . دین . دین زوری . زنان . سقیفه . سیاست و اسلام . شهوت . شور مومنانه . شیعه . شیعیان . صیغه . عدم ذکر نام ائمه در قرآن . عدم گناه کردن پیامبران .
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<